امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۴ - رسیدن خضر خان بادلدانی، و با او چون بخت خویش با دولت جفت گشتن
چو تنگ آمد ز خوناب درونی
گره زد در درونش اشک خونی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۶ - راز نامه عتاب آمیز ظل الله سوی شمس الحق خضر خان
درونش کرد زانسان رهنمونی
که بیرون ندهد از راز درونی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۸ - کشیدن اجل، شمشیر الوقت سیف قاطع، بر سر تاجوران سر پر، و شهادت آن بهشتیان بر دست زبانی چند، و گزاردن تیغ بر سر ایشان به خبر مشهور، که «السیف محاء الذنوب»
فتادند آن شگر فان در زبونی
برامد سو به سو شمشیر خونی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۲۱ - خبر یافتن شیرین از عقد کردن خسرو شکر را و به صحرا رفتن و ملاقاتش با فرهاد
ازو هر بازوئی ز آهن ستونی
ز تیشه بیستون پیشش زبونی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۳۱ - در ختم این نامهٔ مسلسل مجنون و لیلی، که هر رقمش مقر قلب است و خط کشیدن برونمای حرف گیران، که صحیفهٔ مردمان انگشت پنج کنند، و چون نامه ایشان کسانی بر پیچند، از پیچ پیچ مشتی آتام حسن التفاوت کنند، ان شاء الله که کرام الکاتبین این نامه را سیاه نه پیچاند، یوم نطوی اسماء کطی السجل للکتب
بیرون دهم از دم درونی
با جادوی رفته هم فسونی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۲
زمستان ز مستان نبیند زبونی
و گر خود بلا بارد از ابر خونی
زمستان بهاریست آنجا که باشد
شراب ارغوانی، سماع ارغنونی
ز شر زمستان شرابت رهاند
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸
دی دیده به دل گفت که چرا پر خونی؟
ز آن سلسله زلف چرا مجنونی؟
من دیدهام از برای او پر خونم
آخر تو ندیدهای، چرا پر خونی؟
شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۳
جنون فوق عایات الجنونی
جنون من حبیب ذوالفنونی
بعشقت زان زهر مجنون فرونم
که در خوبی ز هر لیلی فزونی
برون از خویشتن عمریت جستم
[...]
قاسم انوار » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۳
ای عور شده ز کسوت بیچونی
برحسن و جمال خوشتن مفتونی
فی الجمله اگرچونی،اگر بیچونی
در هر صفتی که بینمت موزونی
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » رباعیات » شمارهٔ ۲
ای عشق که با هزار چون بی چونی
از هر چه گمان برند ازان بیرونی
هفتاد و دو ملت آنچه گفتند تو را
هستی همه و از همه هم افزونی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۶ - در نعت سیدالمرسلین و خاتم النبیین علیه من الصلوات الفضلها و من التحیات اکلمها
ثبت در وی به لون بی لونی
کلمات الهی و کونی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۷۵ - در بیان آنکه شرط صحبت آنست که همه اصحاب در معرض آن باشند که چون در یکدیگر عیبی بینند به قول یا فعل دفع آن بکنند
لحظه لحظه ز خست و دونی
مخراشش چو موی افزونی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۶۴ - به هم رسیدن شیخ سری قدس سره و تاجر و خریداری کردن شیخ سری تحفه را از وی
سر برآورد کای سری چونی
کاندرین درد بادت افزونی
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۲۷ - عقد چهلم در التماس از مطالعه کنندگان که به نظر شفقت و نیکویی نگرند و از طریقه بدخویی و بدگویی در گذرند
هرگز از دل نچکاندی خونی
بهر موزونی ناموزونی
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۷ - در معراج وی که از آفتاب رفیع الدرجات ذوالعرش سایه ایست و از معارج قدر آن از ذروه عرش تا حضیض فرش پایه ای
نه چندی گنجد آنجا و نه چونی
فرو بند از کمی لب وز فزونی
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۴۹ - تضرع نمودن زلیخا پیش دایه و التماس حیله ای که سبب مواصلت یوسف گردد علیه السلام کردن
بدین خوبی چنین درمانده چونی
چرا چندین کشی آخر زبونی