گنجور

عطار » مظهر » بخش ۳ - در اشاره به کتب و تألیفات خود فرماید

 

دگر این بنده را کنج حضوری

خداوندا بده یا خود صبوری

عطار
 

عطار » مظهر » بخش ۳ - در اشاره به کتب و تألیفات خود فرماید

 

وگر از خلق دارم من نفوری

ندارم من بایشان دست زوری

عطار
 

عطار » مظهر » بخش ۷ - در اشاره بتألیفات خود و عدد ابیات آنها فرماید

 

بدور مصطفی کرد اوظهوری

بجان حیدر آمد او چو نوری

عطار
 

عطار » مظهر » بخش ۷ - در اشاره بتألیفات خود و عدد ابیات آنها فرماید

 

اگرداری ز علم دین تونوری

تو داری در دو عالم خوش حضوری

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸ - در معنی من عرف نفسه فقد عرف ربه فرماید

 

توئی موسی و اندر کوه طوری

حقیقت پای تا سر غرق نوری

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۰ - پسر در راز معنی و در نوع حقیقت کل گوید

 

مر الهام میآید که نوری

در این دریای کل صاحب حضوری

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۲ - در صفت جان و اثبات توحید کل فرماید

 

بهشت جاودانی و قصوری

نکو بنگر که در دیدار حوری

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۷ - در اثبات ذات کل در خلاصۀ آدمیان فرماید

 

ندانم تا چه نوری که حضوری

ز نزدیکی فتاده دور دوری

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان

 

ز من افتده دور و ناصبوری

بمعنی سخت نزدیک از چه دوری

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

جمالت تافته‌ست اینجای نوری

دلم انداخته‌ست اندر حضوری

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۵ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

یقینت اندر اینجا هست نوری

کز آن نورت رسد هر دم حضوری

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۱ - سؤال کردن مرید از پیر در حقایق فرماید

 

جوابش گفت گفت آندم پیر نوری

که دریابی اگر صاحب حضوری

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سوم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

روز و شب میخسبی و خوش میخوری

این خری باشد نه مردم پروری

عطار
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
۱۶