عطار » مظهر » بخش ۳ - در اشاره به کتب و تألیفات خود فرماید
دگر این بنده را کنج حضوری
خداوندا بده یا خود صبوری
عطار » مظهر » بخش ۳ - در اشاره به کتب و تألیفات خود فرماید
وگر از خلق دارم من نفوری
ندارم من بایشان دست زوری
عطار » مظهر » بخش ۷ - در اشاره بتألیفات خود و عدد ابیات آنها فرماید
بدور مصطفی کرد اوظهوری
بجان حیدر آمد او چو نوری
عطار » مظهر » بخش ۷ - در اشاره بتألیفات خود و عدد ابیات آنها فرماید
اگرداری ز علم دین تونوری
تو داری در دو عالم خوش حضوری
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸ - در معنی من عرف نفسه فقد عرف ربه فرماید
توئی موسی و اندر کوه طوری
حقیقت پای تا سر غرق نوری
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۴ - در تفسیر وَلَقَدکَرَّمنا بَنی آدَمَ وَحَمَّلنا هُم فی البَرِّ وَالبَحر فرماید
تو درمشکات تن مصباح نوری
ز نزدیکی که هستی دور دوری
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۰ - پسر در راز معنی و در نوع حقیقت کل گوید
مر الهام میآید که نوری
در این دریای کل صاحب حضوری
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۴ - در صفت پیر دانا و حکایت اسرار کردن کل با او فرماید
توئی منصور در عین حضوری
که نزدیکی بجمله لیک دوری
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۴ - در صفت پیر دانا و حکایت اسرار کردن کل با او فرماید
عیان عشقی و دریای نوری
عجب در عشق اینجاگه صبوری
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۲ - در صفت جان و اثبات توحید کل فرماید
بهشت جاودانی و قصوری
نکو بنگر که در دیدار حوری
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۶ - در سؤال کردن کسی از منصور حلّاج در سرّ دوستی حق تعالی و جواب گفتن او با تمام فرماید
تو پنداری تو نزدیکی، تو دوری
که از نفس طبیعت در غروری
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۲ - در نگاه کردن درویش در کواکب و پاسخ دادن ایشان در اسرار نهانی و طلب کردن مقصود فرماید
ز سر تا پای نوری و حضوری
ز نزدیکی که هستی دور دوری
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۶ - حکایت کردن از شیخ شبلی در بی نشانی حسین منصور از عالم و در بی نشانی یافتن فرماید
تو نزدیکی ولی از خویش دوری
حقیقت ظلمت و در عین نوری
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۳ - سؤال کردن یکی از حسین منصور در دریافتن اسرار کلّ و جواب دادن او مسائل را
حقیقت نقش میبینی و دوری
گزیدستی از آن اندر نفوری
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۷ - در اثبات ذات کل در خلاصۀ آدمیان فرماید
ندانم تا چه نوری که حضوری
ز نزدیکی فتاده دور دوری
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان
ز من افتده دور و ناصبوری
بمعنی سخت نزدیک از چه دوری
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
جمالت تافتهست اینجای نوری
دلم انداختهست اندر حضوری
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۵ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
یقینت اندر اینجا هست نوری
کز آن نورت رسد هر دم حضوری
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۱ - سؤال کردن مرید از پیر در حقایق فرماید
جوابش گفت گفت آندم پیر نوری
که دریابی اگر صاحب حضوری
عطار » مصیبت نامه » بخش سوم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
روز و شب میخسبی و خوش میخوری
این خری باشد نه مردم پروری