گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۱

 

به ایوان میرین نماندند کس

دو مهتر نشستند بر تخت بس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۶

 

ازین پس نشستم برومست و بس

به ایران نمانیم بسیار کس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۳ - سخن دقیقی

 

نگر تا تواند چنین کرد کس

مگر من که هستم جهاندار و بس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۱۰ - سخن دقیقی

 

چو تو نیست اندر جهان هیچ کس

جهاندار دانش ترا داد و بس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۱۸ - سخن دقیقی

 

چو دانست خاقان که ماندند بس

نیارد شدن پیش او هیچ‌کس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۴ - سخن دقیقی

 

ببندم چنانش سزاوار پس

ببندی که کس را نبستست کس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۵ - سخن دقیقی

 

جز ایشان به بلخ اندرون نیست کس

از آهنگ‌داران همینند بس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۲

 

به زور و به آواز نگذشت کس

مگر کز تن خویش کردست بس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۷

 

از ایران نخواهم بر این رزم کس

پسر با برادر مرا یار بس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۸

 

نیازش نیابد به چیزی به کس

خورش هست و مردان فریادرس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۱۱

 

سرافراز اسفندیارست و بس

بدین دژ نیاید جزو هیچ‌کس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۰

 

مگوی آنچ هرگز نگفتست کس

به مردی مکن باد را در قفس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۲

 

نبیند مرا زنده با بند کس

که روشن روانم برینست و بس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۲

 

نهادند پیمان دو جنگی که کس

نباشد بران جنگ فریادرس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۳

 

بدان تا کس از بندگان زین سپس

نجویند کین خداوند کس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۶

 

کزان خستگی بیم جانست و بس

بران گونه خسته ندیدست کس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۳۱

 

بدو گفت اسفندیاری تو بس

نمانی به گیتی جز او را به کس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و شغاد » بخش ۲

 

سر چاه را سخت کن زان سپس

مگوی این سخن نیز با هیچ‌کس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و شغاد » بخش ۵

 

کسی نیز نشنید آواز کس

همه بومها مویه کردند و بس

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۲

 

به شهری که ما را ندانند کس

که خواریم و ناشادگر دست رس

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۲۰