کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۸۰
من دوش بآرزوی رویت هر دم
در رنگ گل و باده نگه می کردم
با ساغر و با رباب تا روز فراخ
بر یاد رخت می زدم و می خوردم
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۴۱ - ایضا له
ای خدمت تو ذخیرة عمرم
وی مدحت تو علاج هر دردم
آثار عنایت تو می بینم
چندانکه بگرد خویش می گردم
در وقت نجشّم خداوندان
[...]
نجمالدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل هشتم
بس کز غم عشق ماهرویی خوردم
خود را بمیان عشق در گم کردم
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵۲
ساقی چو شه من بد بیش از دگران خوردم
برگشت سر از مستی تخلیط و خطا کردم
آن ساقی بایستم چون دید که سرمستم
بگرفت سر دستم بوسید رخ زردم
گفتم که تو سلطانی جانی و دو صد جانی
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵۸
دانی کامروز از چه زردم
ای تو همه شب حریف نردم
در نرد دل از تو متهم شد
کو مهره ربود از نبردم
گفتم که دلا بیار مهره
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵۹
من دوش به تازه عهد کردم
سوگند به جان تو بخوردم
کز روی تو چشم برندارم
گر تیغ زنی ز تو نگردم
درمان ز کسی دگر نجویم
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰۶
هله دوشت یله کردم شب دوشت یله کردم
دغل و عشوه که دادی به دل پاک بخوردم
بده امشب هم از آنم نخورم عشوه من امشب
تو گر از عهد بگردی من از آن عهد نگردم
چو همه نور و ضیایی به دل و دیده درآیی
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱۹
تو گواه باش خواجه که ز توبه توبه کردم
بشکست جام توبه چو شراب عشق خوردم
به جمال بینظیرت به شراب شیرگیرت
که به گرد عهد و توبه نروم دگر نگردم
به لب شکرفشانت به ضمیر غیب دانت
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۲
بدار دست ز ریشم که بادهای خوردم
ز بیخودی سر و ریش و سبال گم کردم
ز پیشگاه و ز درگاه نیستم آگاه
به پیشگاه خرابات روی آوردم
خرد که گرد برآورد از تک دریا
[...]
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۲۶
از جوی خوشاب دوست آبی خوردم
خوش کردم و خوش خوردم و خوش آوردم
خود را بر جوش آسیابی کردم
تا آب حیات میرود میگردم
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸۳
چون جامی در خوردم، برخیزم، برگردم
از شاخ آن وردم، گر سرخم، گر زردم
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۷
ز چشم از دل خویش خونت خوردم
ازان با غم جفت و از کام فردم
ازین چشم و دل آب و رنگی ندیدم
به جز اشک خونین و رخسار زردم
چو با مردم چشم خود برنتابم
[...]
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۲
عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم
یا گناهیست که اول من مسکین کردم
تو که از صورت حال دل ما بیخبری
غم دل با تو نگویم که ندانی دردم
ای که پندم دهی از عشق و ملامت گویی
[...]
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۳
هزار عهد بکردم که گرد عشق نگردم
همی برابرم آید خیال روی تو هر دم
نخواستم که بگویم حدیث عشق و چه حاجت
که آب دیده سرخم بگفت و چهره زردم
به گلبنی برسیدم مجال صبر ندیدم
[...]
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۶
طبیب و تجربت سودی ندارد
چو خواهد رفت جان از جسم مردم
خر مرده نخواهد خاست بر پا
اگر گوشش بگیری خواجه ور دم
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۷۴ - رجوع کردن بدان قصه که ولد را چلبی حسام الدین قدسنا اللّه بسرالعزیز در خواب نموده بود
بیدهانی طعامها خوردم
بیکف از وی نوالهها بردم
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۳۱ - در تفسیر این آیه که ولنبلونکم بشیئی من الخوف و الجوع و نقص من الاموال والانفس و الثمرات و بشر الصابرین. و هم در تفسیر این آیه که عسی ان تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئاً و هو شر لکم و اللّه یعلم و انتم لاتعلمون
چونکه بی خواست این کرم کردم
همه را همچو دایه پروردم
همام تبریزی » مثنویات » شمارهٔ ۲ - در نعت سیدالمرسلین (ص)
شرح راه زمین بیان کردم
یاد گرد معنی و راه آن گردم