هله دوشت یله کردم شب دوشت یله کردم
دغل و عشوه که دادی به دل پاک بخوردم
بده امشب هم از آنم نخورم عشوه من امشب
تو گر از عهد بگردی من از آن عهد نگردم
چو همه نور و ضیایی به دل و دیده درآیی
به دم گرم بپرسی چو شنیدی دم سردم
نفسی شاخ نباتم نفسی پیش تو ماتم
چه کنم چاره چه دارم به کفت مهره نردم
چو روی مست و پیاده قدمت را همه فرشم
چو روی راه سواره ز پی اسب تو گردم
مکن ای جان همه ساله تو به فردام حواله
تو مرا گول گرفتی که سلیمم سره مردم
خود اگر گول و سلیمم تو روا داری و شاید
که دل سنگ بسوزد چو شود واقف دردم
به خدا کت نگذارم کم از این نیز نباشد
که نهی چهره سرخت نفسی بر رخ زردم
وگر از لطف درآیی که بر این هم بفزایی
به یکی بوسه ز شادی دو جهان را بنوردم
فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن
تو گمان داشتی ای جان که مگر رفتم و مردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به احساسات عاشقانه و درد و شادی مرتبط با عشق اشاره دارد. شاعر از معشوق خود میخواهد که او را فراموش نکند و به یادش باشد. او از عشق و دلبستگی خود صحبت میکند و نگران این است که معشوق به وعدهها و احساساتش پشت کند. در طول شعر، شاعر احساس میکند که عشقش میتواند هم او را خوشحال کند و هم دچار اندوه نماید. او به زیبایی و قدرت معشوق اشاره میکند و از او میخواهد که در کنار او بماند تا هر دو از عشق و شادی بهرهمند شوند. در نهایت، شاعر به نوعی ناامیدی و نیاز به محبت اشاره میکند.
هوش مصنوعی: به تو توجه کردم و دل را به تو سپردم، در شب گذشته نیز با دل و ناز و محبت به تو نزدیک شدم و تمام زیباییها و نیرنگهایت را با دل پاک خود پذیرفتم.
هوش مصنوعی: من امشب هم از تو چیزی نمیخواهم. حتی اگر تو از وعدهات فاصله بگیری، من به آن عهدی که بستهام وفادار میمانم.
هوش مصنوعی: وقتی که تو با نور و روشنی به دل و چشمانم میآیی، با دم گرمت از من میپرسی که آیا سردی دم من را شنیدهای؟
هوش مصنوعی: من مانند شاخ نبات هستم و به خاطر عشق تو درونم غمی عمیق وجود دارد. نمیدانم چه باید بکنم و چه راه حلی دارم، در حالی که هر روز در دل خود بازی میکنم و احساساتم را در میپرورانم.
هوش مصنوعی: هرگاه که تو با حال مست و بیخیال به راه میروی، من برایت چون فرشی بر زمین گسترده میشوم. و اگر تو بر اسب نشسته باشی، من همواره در پی تو خواهم بود.
هوش مصنوعی: عزیزم، هر سال آینده را برای خودت نگذار. مرا فریب دادی که فکر کنم انسان معصوم و پاکی هستم.
هوش مصنوعی: اگر خودم را فریب میزنم و مهربان به نظر میرسم، تو این را میپذیری و شاید دل سنگی هم از درد من بسوزد وقتی که از مشکلاتم آگاه شود.
هوش مصنوعی: به خدا قسم، هرگز نمیگذارم که حالتی کمتر از این داشته باشم، اینکه چهرهی سرخ تو را ببینم و با حال زرد خودم، نفسی بر چهرهام بزنم.
هوش مصنوعی: اگر از رحمت و محبتت به من افزوده شود، با یک بوسهای که از شادی به من بدهی، میتوانم دو دنیا را روشن کنم.
هوش مصنوعی: تو فکر کردی که من از دنیا رفتم و مردهام، اما در واقع هنوز زندهام و هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
اگر آن یار سیه چرده ببیند رخ زردم
هم به نوعی که تواند بکند چارهٔ دردم
پیش ازینم دل دیوانه بده جای گرو بود
این زمان دل به یکی دادم و ترک همه کردم
شرم دارم ز سگان درو سکان محلت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.