تو گواه باش خواجه که ز توبه توبه کردم
بشکست جام توبه چو شراب عشق خوردم
به جمال بینظیرت به شراب شیرگیرت
که به گرد عهد و توبه نروم دگر نگردم
به لب شکرفشانت به ضمیر غیب دانت
که نه سخره جهانم نه زبون سرخ و زردم
به رخ چو آفتابت به حلاوت خطابت
که هزارساله ره من ز ورای گرم و سردم
به هوای همچو رخشت به لوای روح بخشت
که به جز تو کس نداند که کیم چگونه مردم
به سعادت صباحت به قیامت صبوحت
که سجل آسمان را به فر تو درنوردم
هله ای شه مخلد تو بگو به ساقی خود
چو کسی ترش درآید دهدش ز درد در دم
هله تا دوی نباشد کهن و نوی نباشد
که در این مقام عشرت من از آن جمع فردم
بدهش از آن رحیقی که شود خوشی عشیقی
که ز مستی و خرابی برهد ز عکس و طردم
نه در او حسد بماند نه غم جسد بماند
خوش و پاک بازآید به سوی بساط نردم
به صفا مثال زهره به رضا به سان مهره
نه نصیبه جو نه بهره که ببردم و نبردم
بپریده از زمانه ز هوای دام و دانه
که در این قمارخانه چو گواه بینبردم
پس از این خموش باشم همه گوش و هوش باشم
که نه بلبلم نه طوطی همه قند و شاخ وردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از زبان عاشقانه و درونگرای شاعرهایی است که به توبه و عشق اشاره میکند. شاعر میگوید که از توبه خود بازگشته و به عشق حقیقی رسیده است و از شادی و زیبایی معشوقش لذت میبرد. او تأکید میکند که دیگر به گذشته برنمیگردد و در دنیای عشق غرق شده است. همچنین دربارهی سرخوشی و عدم تعلق به دنیا صحبت میکند و از عدم حسد و نگرانی ابراز میدارد. او در پایان قصد دارد تا به سادگی و سکوت گوش دهد و از زیباییهای عشق بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: ای خواجه، تو شاهد باش که من از توبهام توبه کردهام. قدح توبهام را همینطور که شراب عشق را نوشیدم، شکستم.
هوش مصنوعی: به زیبایی بینظیر تو و لذت از شرابی که به من میخورد، دیگر به دور عهد و پیمان نخواهم رفت و به آن باز نخواهم گشت.
هوش مصنوعی: لبهای شیرینی داری که میتواند به رازهای نهفته اشاره کند و دانشی درون توست که نه به دنیا و نه به رنگهای مختلف وابستهاست.
هوش مصنوعی: چهرهات مانند آفتاب است و سخنهایت شیرین و دلپذیر، که برای رسیدن به تو، راهی طولانی را از میان سختیها و دشواریها طی کردهام.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی چهرهات، جانم را فدای تو میکنم، زیرا هیچکس جز تو نمیداند من چه حالتی دارم.
هوش مصنوعی: به خوشبختی و زیبایی چهرهات قسم میخورم که در روز قیامت با نیکویی تو، نام و نشانههای آسمان را روشن کردهام.
هوش مصنوعی: ای پادشاه جاودانه، به ساقی خود بگو که وقتی کسی با چهرهای درهم و گرفته وارد میشود، کمی از درد و غم او بکاهد و به او نیکویی و خوشی عطا کند.
هوش مصنوعی: بیایید تا زمانی که هیچکس نیست، نه کهنه و نه نو. در این جایگاه خوشگذرانی، من یکی از اشخاص برجستهام.
هوش مصنوعی: از آن شرابی بنوش که شادی و عشق را به همراه دارد، شرابی که از مستی و ویرانی، آدمی را از جدایی و بیتوجهی نجات دهد.
هوش مصنوعی: نه حسد و نه غم در او باقی میماند، بلکه با روحی شاداب و پاک دوباره به نزد جمع میآید.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به زیبایی و دلنشینی شخصی اشاره دارد که مانند زهره (سیاره ونوس) درخشان و زیباست و مانند مهر (خورشید) دلپذیر و خوشایند. او میگوید که نه تنها از شانس و روزی او چیزی به دست نیاورده، بلکه نمیتواند او را به دست آورده یا از او جدا کند. این احساس درگیری و ناتوانی در دستیابی به عشق و زیبایی را به خوبی منتقل میکند.
هوش مصنوعی: فرار کردهام از دنیای مادی و مسائل دنیوی، زیرا در این بازی سرنوشت، مانند شاهدی هستم که بدون هیچ مقابلهای حضور دارم.
هوش مصنوعی: حالا باید ساکت باشم و تمام توجهام را بگذارم. نه من بلبلی هستم و نه طوطیای که تنها شیرینگویی میکند و گل و شاخ و برگ را نمایش میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ز خراش دم به رقت، ز گداز دل به دردم
دم آتشین بیانان بفسرد و گفت سردم
شده ام ز خویش قانع به خیال جلق و دلقی
نه به درد بازگشتم، نه ز دیده آب خوردم
دهم ار غذای مرغان به خیال دام و قیدم
[...]
چه عجب اگر نسوزد دل کس به آه سردم
نرسیده ام به دردی که کسی رسد به دردم
به نظر ازان عزیزم به بها ازان گرانم
که به هیچ دل چو گوهر ننشسته است گردم
من و بی حجاب گشتن، چه خیال باطل است این؟
[...]
نشود گشاده چون نی، گرهی ز کار دردم
چه گلی شکفته گردد به هوای آه سردم؟
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.