گنجور

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۱

 

هر صغیری را حلق و لب پاره

تیر پستان، شیر خون، خاک گهواره

صفایی جندقی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۱ - وله

 

بسان چرخ عید جم دوباره

زمین بوسید در دارالصداره

بساط صدر را انباشت ازگل

صباح جشن فروردین دوباره

چمن خلد است و گلهایش حواری

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۵ - در ولادت باسعادت در درج اصطفا حضرت خاتم انبیا علیه آلاف التحیه و الثنا

 

عید آمد چو سلیمان وز صرصر باره

زاسم اعظم بسر دیو زلل زو خاره

فرودین بست چو آصف بسر از گل شاره

شاد مرغان پری عشوه اش از نظاره

جیحون یزدی
 

فایز » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۶

 

پری‌رویان به ما کردند نظاره

یکی چون ماه و باقی چون ستاره

کمان ابرو و مژگان تیز کردند

زدند بر جان فایز چون هزاره

فایز
 

فایز » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۷

 

به زیر زلف برق گوشواره

زدی بر خرمن عمرم شراره

بیا فایز که از نو آتش طور

تجلی کرده بر موسی دوباره

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۵۸

 

به زیر زلف برق گوشواره

زده بر خرمن عمرم شراره

بیا فایز که از نو آتش طور

تجلی کرده بر موسی دوباره

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۷۳

 

پری رویان به ما کردند نظاره

یکی چون ماه و باقی چون ستاره

کمان ابرو و مژگان تیر کردند

زدند بر جان فایز چون هزاره

فایز
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۲۲ - خاتمه‌الکتاب

 

نمایم اندکی زان تا شماره

بباید عمر و ایامی دوباره

صفی علیشاه
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۸ - بیان واقعه دیر راهب

 

ناگهان آمدند ابر گوش آن راهب دوباره

می‌رسد زهرای اطهر چشم بر بند از نظاره

چشم حق بین را به هم بنهاد راهب زان اشاره

لیک می‌آمد به گوش وی از آن دارالزیاره

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۴ - در بیان قیامت و گریز به مصیبت

 

ز جای ناوک پیکان و خنجر پاره

زند معاینه خون موج همچو فواره

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب القطعات و النصایح » شمارهٔ ۱۳ - وفات اسکندر

 

ز تاج و تخت جویم چون کناره

شوم بر مرک چوبین سواره

صامت بروجردی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - حشرات الارض بهارستان

 

کن نوک سنان را تیز ای عقرب جراره

زهر از بن دندان ریز ای افعی خونخواره

از باد صبا بگریز ای پشه بیچاره

وز گربه همی پرهیز ای موش ستمکاره

ادیب الممالک
 

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۳ - دل دیده ئی که دارم همه لذت نظاره

 

دل دیده ئی که دارم همه لذت نظاره

چه گنه اگر تراشم صنمی ز سنگ خاره

تو به جلوه در نقابی که نگاه بر نتابی

مه من اگر ننالم تو بگو دگر چه چاره

چه شود اگر خرامی به سرای کاروانی

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۵۵ - برهمن را نگویم هیچ کاره

 

برهمن را نگویم هیچ کاره

کند سنگ گران را پاره پاره

نیاید جز به زور دست و بازو

خدائی را تراشیدن ز خاره

اقبال لاهوری
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۱۱

 

از آن با کّله در کار اداره

فرنگی ها نمایند استعاره

ایرج میرزا
 
 
۱
۲۳
۲۴
۲۵
۲۶
sunny dark_mode