هنگام بهار آمد هان ای حشرات الارض
از لانه برون آیید افزوده به طول و عرض
سازید ز یکدیگر نیش و دم و دندان قرض
و آزار خلایق را دانید همیدون فرض
وقت است که هر موری سیمرغ نشان گردد
وز باد بهاری مست چون باده کشان گردد
وقت است که بندد زین دجال به جساسه
کژدم به کشیک آید در خانه ی چلپاسه
مسکین کشفان را سر بیرون شود از کاسه
زنبور نر و ماده چون جعفر و عباسه
باشند به صحرا یا گردند به خلوت جفت
بازند به یکدیگر عشقی که نشاید گفت
کن نوک سنان را تیز ای عقرب جراره
زهر از بن دندان ریز ای افعی خونخواره
از باد صبا بگریز ای پشه بیچاره
وز گربه همی پرهیز ای موش ستمکاره
ای خرمگس عیار بر گو به ملخ لبیک
هان ای شپش خونخوار کن همنفسی با کیک
ای رشک بزن خیمه در زیر سبیل و ریش
در طره کدبانو زیر بغل درویش
هان ای کنه ی لاغر بین چشم به راه خویش
موی سگ و بال مرغ کرک بز و پشم میش
ای کارتنه بر تن تاری دو چو جولاهه
وز طاق به گنبد کش صد پرده ز بیراهه
هان ای عجل بیمار بگریز ز بوی مِشک
کز بهر زکام تو خر خانه پر است از پِشک
در ریش امام شهر سجاده فکن ای رشک
ای مار بیا در بام تا صید کنی گنجشگ
ای شب پره جولان زن ای سرسره غوغاکن
ای خرچسنه بنشین هنگامه تماشا کن
ای عمه رتیلا خیز با چستی و چالاکی
کن پنجه خود را تیز چون قیچی دلاکی
در زیر نمد تا چند ای جوجه خرخاکی
ور می پلکی با خویش چون مردم تریاکی
گر نه صدفی باری همجنس خراطین شو
ور نه ملکی آخر در جرگ شیاطین شو
ای جانور شش پا شادی که رئیسی تو
فرمان ده امت را خود نفس نفیسی تو
با میر ندیمی تو با خواجه انیسی تو
منشورنگاری تو توقیع نویسی تو
زین روی خلایق را خون میمکی از شریان
لخت جگر درویش شد ز آتش تو بریان
در مسند دستوری صدرالوزرائی تو
هنگام سلحشوری شیخ الامرائی تو
در ژاپن و منچوری مجدالسفرائی تو
در فضل به مشهوری تاج الشعرائی تو
هستی همه چیز اما در دیده من هیچی
چون طره مهرویان چین و شکن و پیچی
ای آنکه بزعم خویش تو دلبر و طنازی
با بلبل و با طوطی همراز و هم آوازی
بی آلت طیاره در چرخ به پروازی
بالله نه تو طاوسی والله نه تو شهبازی
زودا که از آن بالا وارونه فرود افتی
بیدار شود زاهد هشیار شود مفتی
ای جانوران آفاق پر همهمه می بینم
وز شور شما گیتی در زمزمه می بینم
در هر گذریتان گِرد همچون رمه می بینم
وز نیش شما خسته جان همه می بینم
خانه ز شما دربست قلعه ز شما ششدانگ
اندوخته در صندوق سرمایه نهان در بانگ
تا چند همی تازد اندر طلب توشه
خرچنگ به فواره قورباغه به تنبوشه
رشمیز به تیر سقف سِن در شکم خوشه
موشان ز پی دزدی زان گوشه بدین گوشه
این آب نخواهد بود پیوسته روان در جو
این سرو نخواهد ماند همواره جوان در کو
تا از نفس دی مه بر روی زمین یخ بود
سوراخ شما تاریک چون وادی دوزخ بود
ارواح شما حیران در عالم برزخ بود
از جان شما تا تن هفتاد و دو فرسخ بود
امروز تفضل کرد آن مالک یوم الدین
شد قالبتان زنده از نفخه فروردین
دیروز کجا بودید امروز کجا هستید
از کام که دلشادید از جام که سرمستید
بر بام که دستک زن در دام که پابستید
هر چند بزعم خود عیار و زبردستید
همواره شما را زور در پنجه و ساعد نیست
بالله دو سه روزی بیش اقبال، مساعد نیست
فرداست که بگریزید در اِستِ خر و اَستَر
وز باد خزان گردید همچون تل خاکستر
چسبد عَلَق اندر آب بر خایه بیدَستَر
واندر شرج پیلان پشه فکند بستر
آن مورچه پر دار از طاق و طرنب افتد
بالنده ز بالیدن جنبنده ز جنب افتد
دیشب ننه مولودی با مادر معصومه
گفتا که در این ویران هنگام سحر بومه
از بس که مرضها را افزون شده جرثومه
میگفت و دعا میکرد بر امت مرحومه
کای دافع هر مکروه کن چاره این میکرب
کو دیده نخواهد شد بی آلت میکرسکوب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بهار را به عنوان زمانی پر از حیات و تحرک تشریح میکند و به حشرات مختلف دعوت میکند که از لانههای خود بیرون بیایند. شاعر به توصیف رفتارها و روابط حشرات میپردازد و از آنها میخواهد که با یکدیگر تعامل کنند و به شادابی و زندگی در بهار بپردازند. او از چالشها و خطرات زندگی نیز میگوید و به حشرات هشدار میدهد که باید مراقب باشند تا در انجمن خود دچار دردسر نشوند. در نهایت، شاعر به ناپایداری زندگی اشاره میکند و به این نکته میپردازد که شرایط به سرعت تغییر میکند و هیچ چیز در دنیا دائمی نیست. این شعر کارکردی برای بیداری و توجه به زندگی و چالشهای آن دارد.
هوش مصنوعی: در فصل بهار، ای حشرات زمین، از لانههای خود بیرون بیایید و از فضایی که به شما افزوده شده، بهرهمند شوید.
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که انسانها با رفتارهای ناپسند خود مثل حسادت و آزار به یکدیگر آسیب میرسانند و این وضعیت برای آنها به یک واقعیت عادی تبدیل شده است. در واقع، این رفتارها طبیعی شده و به نوعی به عنوان یک وظیفه یا شرط زندگی در جامعه در نظر گرفته میشود.
هوش مصنوعی: زمانی فرارسیده که هر مورچهای به زیبایی سیمرغ تبدیل میشود و از وزش نسیم بهاری مانند کسی که باده مینوشد، سرمست و خوشحال میشود.
هوش مصنوعی: زمانی فرا رسیده که این شیطان نیرنگ باز به دام بیفتد، مثل اینکه عقرب در کمین نشسته تا به خانهی یک موجود بیخبر حمله کند.
هوش مصنوعی: افراد نادان و سادهدل به قدری در تلاشاند که زبانشان به سختی از مشکلات و چالشهای زندگی بیرون میآید، مانند زنبورهای نر و ماده که به کار و تلاش مشغولند، مشابه شخصیتهای جعفر و عباس که در تاریخ شناخته شدهاند.
هوش مصنوعی: پرندگان میتوانند در دشتها زندگی کنند یا در تنهایی به سر ببرند، اما در هر حال، عشقی میانشان وجود دارد که نمیتوان به راحتی آن را بیان کرد.
هوش مصنوعی: ای عقرب، نوک سوزنهایت را تیز کن، زهر خود را از دندانهایت بریز. ای افعی، که به خون عشق میچشی، آماده باش!
هوش مصنوعی: ای پشه بیچاره، از باد صبا دوری کن و از گربه هم بپرهیز، ای موش بیپناه که همیشه در خطر هستی.
هوش مصنوعی: ای خرمگس دلاور، به ملخ بگو که به راه او میروم. ای شپش خونخوار، با کیک همنشینی کن.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت زنانه اشاره دارد و میگوید که ای زیبایی، خیمهنشین باش در زیر سبیل و ریش و در میان موهای زیبا، در حالی که در آغوش درویشی قرار داری. به نوعی بر اهمیت زیبایی و جذابیت زنان تأکید میکند و استعارهای از زندگی ساده و عرفانی را در کنار زیبایی ارائه میدهد.
هوش مصنوعی: ای موجود لاغر که به دقت به انتظار نشستهای، همواره موهای سگ و پرهای پرندهای نرم و پشم گوسفند در ذهن توست.
هوش مصنوعی: ای کار تو مانند تَن یک پارچه است که دوخت آن مانند کاری است که یک بافنده انجام میدهد. از زیر طاق به سوی گنبد، پردههای زیادی را که به سمت بیراهه رفتهاند، برافراز.
هوش مصنوعی: ای زمان مرگ، دور شو از بوی خوش مشک، زیرا برای درمان سرماخوردگیات، خانه پر از پشک است.
هوش مصنوعی: در جلوی امام شهر سجاده بگستر و ای حسود، بیا به پشت بام تا بتوانی گنجشک بگیری.
هوش مصنوعی: ای شبپره، به پرواز درآی و بر ویرانها رژه برو. ای سرسره، غوغا به پا کن و ای خرچسنه، نشسته به تماشا، لحظات را نظاره کن.
هوش مصنوعی: ای عمه رتیلا، با انرژی و هوشیاری برخیز و پنجههای خود را به مانند قیچیهای دلاکی تیز کن.
هوش مصنوعی: تا کی زیر نمد، یعنی در زیر پناهی، پنهان بمانی و فقط به خودت بپردازی؟ مثل آدمی که تحت تاثیر مواد مخدر است، نمیتوانی به دنیای واقعی و روابط اجتماعی خود توجه کنی. باید از این حالت بیرون بیایی و به زندگی اجتماعی و ارتباط با مردم فکر کنی.
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی مانند صدفی گرانبها شوی، پس دست کم مثل چوبتراشها نشو. و اگر این کار را نکردی، پس در نهایت در جمع شیاطین قرار خواهی گرفت.
هوش مصنوعی: ای موجود شش پای خوشحال، تو که رهبری و فرماندهی میکنی، خود نفس تو ارزشی بالاست.
هوش مصنوعی: با مردان بزرگ و محترم آشنا هستی و با دوستان نازکدل و با سلیقه، تو در نوشتن و مکاتبه کردن استاد هستی.
هوش مصنوعی: به خاطر تأثیر تو، مردم به شدت تحت فشار و عذاب هستند؛ مانند این که خون جگر درویش از آتش تو به جوش آمده و او را میسوزاند.
هوش مصنوعی: در جایگاه بالای ریاست و مدیریت، تو در زمان نیروی جوانی و فعالیت، مقام والای رهبری را داری.
هوش مصنوعی: در ژاپن و منچوری، شما به خاطر فضل و دانش خود در میان مردم مشهور هستید و مانند تاجی بر سر شعرای بزرگ قرار دارید.
هوش مصنوعی: وجود تمامی چیزها در نظر من ناپدید است، مانند طرهی زیبای دختران که با چین و شکن و پیچهایش نمایان میشود.
هوش مصنوعی: ای کسی که به نظر خودت محبوب و دلربا هستی و با بلبل و طوطی همنوایی و همصحبتی میکنی.
هوش مصنوعی: بدون بال و پر در آسمان پرواز کن، نه تو مانند طاووس زیبا هستی و نه همچون شاهین قوي.
هوش مصنوعی: ای کاش که از آن مقام بالا به پایین بیفتی، تا زاهد متزلزل و مفتی بیدار شود.
هوش مصنوعی: ای مخلوقات عالم، من در شلوغی شما را مشاهده میکنم و از هیجان و نشاط شماست که کل جهان را در حال سر و صدا میبینم.
هوش مصنوعی: در هر جایی که میروم، افرادی را میبینم که مانند گوسفند به دور هم جمع شدهاند و از زخمهای شما، همه خسته و ناتوان هستند.
هوش مصنوعی: خانهای از آنِ شماست که بهطور کامل در دست دارید و قلعهای که متعلق به شماست، بهطور کامل و محفوظ در صندوقی از سرمایههایی پنهان نگهداری شده است.
هوش مصنوعی: چند وقت دیگر باید در جستجوی تو تلاش کنم؟ مانند خرچنگی که در تلاش برای یافتن غذاست و قورباغهای که با سر و صدا در حال جنب و جوش است.
هوش مصنوعی: در یک درخت، خوشهای از موشها وجود دارد که به دنبال دزدی از آن هستند. موشها در زیر سقف پنهان شدهاند و از گوشهای به گوشهی دیگر میروند.
هوش مصنوعی: این آب همیشه در حال جریان نخواهد بود و این سرو نیز هرگز جوان نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که ماه دی در حال وزیدن بود و زمین یخ زده بود، چهره شما مانند تاریکی و وحشت یک دوزخ به نظر میرسید.
هوش مصنوعی: ارواح شما در دنیای برزخ سردرگم و آشفته بودند، چرا که فاصلهای که میان جان شما و بدن شما وجود داشت به اندازه هفتاد و دو فرسخ بود.
هوش مصنوعی: امروز بزرگی و رحمت خداوند شامل حال ما شده است و مانند نسیمی که در بهار زندگی را تازه میکند، ما نیز دوباره زنده شدهایم.
هوش مصنوعی: دیروز کجا بودید و امروز کجا هستید؟ از چه چیزی خوشحالید و از چه چیزی سرمستید؟
هوش مصنوعی: در بالای ساختمان، کسی که در دام گرفتار شده است، هرچقدر هم که فکر کند حرفهای و ماهر است، در واقع در وضعیت بدی قرار دارد.
هوش مصنوعی: همیشه نمیتوان به قدرت و زور تکیه کرد، زیرا گاهی اقبال و خوششانسی برای مدت کوتاهی در کنار ما است و بعد از آن ممکن است نتوانیم از آن بهرهمند شویم.
هوش مصنوعی: فردا زمانی است که باید از باران و سرما به درون پناه ببریم، مثل وقتی که درختان به خاطر باد پاییزی ریزش میکنند و به تلی از خاکستر میمانند.
هوش مصنوعی: علفی که در آب میچسبد، قویتر از خایهای است که روی بید است و در کنار عرشهی فیل، پشه دیگری را میپراکند.
هوش مصنوعی: مورچهای که پر از تزیینات و زیبایی است، به خاطر قدرت و حرکتش از جایی به جایی میافتد. او به خاطر نشاط و جنب و جوش خود، در حال پرواز و پیشرفت است.
هوش مصنوعی: دیروز مادر مولودی با مادر معصومه صحبت کرد و گفت که در این ویرانه، هنگام سحر، صدای بوم بلندی به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: به خاطر افزایش بیماریها، او از چرک و آلودگیها سخن میگفت و برای گروهی که به رحمت خدا رفته بودند دعا میکرد.
هوش مصنوعی: ای پروردگاری که هرگونه بدی را دور میکنی، راهحلی برای این میکربی که چشمها نمیتوانند آن را ببینند بیاب.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.