شمارهٔ ۱۵ - در ولادت باسعادت در درج اصطفا حضرت خاتم انبیا علیه آلاف التحیه و الثنا
هاشمی خال من ای خواجه ترکان تتار
عید مولود نبی آمد و هنگام بهار
آن یکی را پر جبریل امین مروحه دار
و آن دگر باد مسیحی دمد اندر اشجار
هم از آنشد چو صنم خانه جهان پر زنگار
هم از این گشت تهی کعبه زسکنای صنم
عید را گیو سحر گاه بفرهنگ و نها
همچو کیخسروش آورد ابا فر و بها
فرودین داشت چو کاوس زخویشش او را
شد بطوس چمن وکاوه بستان مولا
هم از آن شد زهم اشکافته طاق کسری
هم از این گشت بهم بافته خیمه رستم
عید از ایمن غیب آمد و آورد زجود
آنچه موسی شده مدهوش جمالش بشهود
فروردین هم سوی میقات دمن کرد ورود
ساخت جلوه ید بیضای شقایق زخدود
هم از آن سبطی صفوت رسد از طور وجود
هم از این قبطی ظلمت غرق نیل عدم
عید آمد چو سلیمان وز صرصر باره
زاسم اعظم بسر دیو زلل زو خاره
فرودین بست چو آصف بسر از گل شاره
شاد مرغان پری عشوه اش از نظاره
هم از آن یافته بازوی نزاهت باره
هم از این تافته زانگشت رسالت خاتم
عید مانا زختن تاخته موکب بیرون
کاین چنین مشک طرب پاشد از اندازه فزون
فروردین هم به رهش ریخت زقربانی خون
خون قربانیش ازلاله هویداست کنون
هم از آن شد علم کفر زاسلام نگون
هم از این نامیه در باغ برافروخت علم
عید بجهاند زلاهوت بناسوت سمند
و اندر انداخت بذرات زتهدید کمند
فروردین خواست که یازد بخزان تیغ گزند
شد خزان زهره اش آب و بچمن رنگ فکند
رایت کثرت از آن تاز نباتات بلند
آیت وحدت از این تا بجمادات رقم
عید را عقل نخستین چو بسر افسر هشت
ایزدش بر زبر افسر لولاک نوشت
فرودین چرخ زد از شوق دو صد بریک خشت
برد او را ز ریاحین سپهی پاک سرشت
هم از آن گشت قلم پای وی از دامن کشت
هم از این شد بعلا دسترس لوح و قلم
عید ازعرش چو بر فرش پراکند نقاب
خرگه پرتو حق سود برافلاک قباب
فرودین کرد نثارش زسمن لعل مذاب
بلبلانرا بگلو از نغم آمیخت رباب
هم از آن در بصدف گیتیش از ذخر سحاب
هم از این در بشرف عالمی از فخر امم
مقصد کون محمد که در ادراک عقول
انبیاراست خداوند و خداراست رسول
وربهرعالمش از قدر خروج است و دخول
فرق نزدش نه زعمق و نه زعرض و نه زطول
همه اوقات عروجش سوی معراج وصول
زآنکه خلق است در او هجده هزاران عالم
اولین کنز غنا کز دو جهان داشت ابا
بود با آنکه بر او کوته کونین قبا
نافی جنس اله از بدنش کسوت لا
بهر اثبات هوالله بخرقه الا
گرچه ذاتش زحدوث است مزمل اما
این حدوثی است که شد همقدم آخر بقدم
وهم افتاده کلاهی زعلا پایه اوست
جان سبک جنبشی از عشق گرانمایه اوست
ابدی فیض ازل ذره (؟) پیرایه اوست
شرع طفلی بهین بعثت او دایه اوست
با وجودیکه جهان درکنف سایه اوست
بیخودی بین که نیش سایه زسر تا بقدم
ایکه گر پشه لنگی شودت داخل خیل
بجز ازکله نمرود نپیماید کیل
وان شبانیکه بگله خدمت گشت طفیل
تخت فرعون بزیر افکند اندر ره سیل
تارک مهر تو شدادوش افتد در و یل
گرهمه رخت کشد جانب کریاس ارم
دیدی آنوقت موالید ثلاث از ام واب
که مشیت بد استرون و تقدیر عزب
خلقت سر و علن از تو پذیرفت سبب
یافت حد از شرف هیکل تو رحمت رب
لقبت امی و علمت نه عجم را نه عرب
بابی انت و امی زچنین فضل و شیم
کوثر از رشک لبت اشک مروق دارد
طوبی از یاد قدت دوحه رونق دارد
جعد حور از نسمات گذرت دق دارد
خاکساریست که بهر تو ستبرق دارد
آدم ارخلد بهشت از طرفی حق دارد
که بهشتی چو تو جا داشت بصلب آدم
عقل در ممکن و واجب زتو میجست چو راز
ذوق گفتش بحقیقت رو و بگذر ز مجاز
چون نه ممکن که بواجب کنمش نام آغاز
خود چه واجب که به ممکن شومش دستان ساز
هست ممکن ولی افراشت چو شقه اعجاز
مو بمویش زند از واجب اوتاد خیم
ای نبی مدنی وی در درج ذوالمن
که دوصد موسی عمران برنطقت الکن
دارم امید که ننهی بخودم هیچ زمن
خواه در بسط فرح خواه که در قبض حزن
خاصه کز بغض سفرنک بودم حب وطن
چه شود کز تو شود گر دل صاحب ملهم
ملک التجار آن میر به مردی قائم
که بود ذات ورا فضل و فتوت لازم
تاج فرق فرق حاج محمد کاظم
آنکه چرخست بایوان وی از جان خادم
گردد آنگه که پی کشف سرایر عازم
حل شود مشکل خلق ار چه بود جذر اصم
نزد اموال وی اندوخته یم مجسم چه بود
پیش کاخش فراین بر شده طارم چه بود
حاسد اندر بر این جان مجسم چه بود
قدر دجال برعیسی مریم چه بود
به بر همت او ملک دو عالم چه بود
که ورای دو جهان رانده ز ادراک حشم
ماه و خور رانده ای از مخزن سیم و زر اوست
حاصل کون و مکان ما حضر محضر اوست
آسمان مفتخر از میمنت اختر اوست
نظر بخت بهر مرحله بر منظر اوست
قسم چرخ بخاک ره جان پرور است
در مهمی بضرورت خورد ار چرخ قسم
درضمیرش چو زحق رتبه الهام غنود
هوش او گرزن تاثیر زاجرام ربود
بست جهدش طرق ننگ و در نام گشود
ملک را دوره اش از هرجهتی نام فزود
غنم و گرگ زعدل ار ملکی رام نمود
عهد او گرگ نباشد که شود رام غنم
ایکه در تربیت ملک چو خورشید و مهی
وز شهامت فلک اندر زبر مصطبهی
باقالیم هنر خسرو دانش سپهی
آگه از سر ضمایر بهمان یک نگهی
ابری و بحری و مشنو که نبخشی ندهی
که بود لازمه پاک وجود تو همم
تا زمیلاد نبی روح برآید زفتور
تا ز نزدیکی اردی شود آذر مه دور
تا تراوش نکند فکرت جیحون رنجور
که بهر مرغی انجیر خوری نی دستور
هم مولف زتو برسفره نعمت بسرور
هم مخالف زتو در حفره نقمت بنقم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به مناسبت عید مولود نبی (زاده شدن پیامبر اسلام) نوشته شده و در آن زیباییهای بهار و مفاهیم مرتبط با تولد پیامبر گرامی داشته میشود. شاعر به توصیف حال و هوای عید و برکتهای آن میپردازد و نشان میدهد که چگونه این رویداد بر جهان تأثیر مثبت میگذارد. از نمادهای مختلفی مانند موسی، سلیمان و دیگر پیامبران استفاده میشود تا عظمت و مقام پیامبر اسلام را نشان دهد. همچنین، شاعر به ارتباط عید با طبیعت و فصول اشاره میکند و به عشق و نورانیت روحانی که از وجود پیامبر نشأت میگیرد، اهمیت میدهد. در نهایت، شعر به امید و انتظار برای درک عظمت و شفقت رسول خدا ختم میشود.
هوش مصنوعی: هاشمی، ای دوست زیبای من، زمان جشن میلاد پیامبر فرا رسیده و بهار نیز در حال آمدن است.
هوش مصنوعی: یکی از آنها را روح القدس به آرامش و صفا مینوازد و دیگری مانند نسیم مسیحی در درختان میوزد.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که همانطور که بتپرستی و پرستش مجسمهها باعث کثیفی و زنگاری خانهی خدا (یعنی جهان) میشود، همچنین پرستش بتها موجب خالی شدن کعبه (مکان مقدس) از وجود آن مجسمهها و بتها میگردد. به عبارتی، وجود بتها باعث ویرانی و تخریب روحانی مکانهای مقدس میشود.
هوش مصنوعی: در صبح روز عید، گیو با فرهنگ و آداب خاصی به جشن میپرداخت و همچون کیخسرو، پادشاه بزرگ و نامی، با شکوه و زیبایی، با لباسها و تزینات زیبا در جمع حاضر میشد.
هوش مصنوعی: در روز فرودین، کاوس از خویش با شتاب به بطوس آمد و چمن و باغ را دید که پر از زیبایی و سرسبزی است.
هوش مصنوعی: در این بیت به دو ساختار عظیم و با عظمت اشاره شده است. یک سویه، به طاق کسری که نماد قدرت و شکوه پادشاهی ساسانیان است، اشاره دارد که به دلیل تلاطمات و نابسامانیها آسیبدیده و فرو ریخته است. سوی دیگر، به خیمه رستم، قهرمان افسانهای ایران، اشاره شده که به دلیل حوادث زمان به هم پیوسته و درهم شده است. در واقع، هر دو نماد عظمت و قدرت، به نوعی به نابودی و فروپاشی کشیده شدهاند.
هوش مصنوعی: عید از عالم غیب به وجود آمد و از بزرگی و رحمت خود، آنچه را که موسی به خاطر زیباییاش بیهوش شد، به ما هدیه آورد.
هوش مصنوعی: در ماه فروردین، زمان تعیین شده برای آمدن، با زیبایی خاصی نمایان میشود. زیبایی گلهای شقایق مانند معجزهای درخشنده و خیره کننده است که در چهرهاش پدیدار میشود.
هوش مصنوعی: از نسل پاکی که در کوه طور به عظمت رسید، نوری به زندگی ما میتابد، و از این نسل دیگر که در ظلمت غرق است و در نیل عدم فرورفته، خبری نیست.
هوش مصنوعی: عید آمد مانند زمان سلیمان، و از باد تند، به مکانی که به قدرت و عظمت او مربوط است، آمده و دیو زشتی از آنجا رانده شده است.
هوش مصنوعی: فروردین به مانند آصف، با زیبایی و خوشی از گلهای بهاری شروع میشود و شادی مرغان را با زیبایی و جذابیتش جلب میکند.
هوش مصنوعی: از یک طرف، تو قدرت و توانمندیهایی را به دست آوردهای و از طرف دیگر، نشانههایی از رسالت و使命 خود را بروز میدهی.
هوش مصنوعی: روز عید، گروهی به شوق و شادی بیرون آمدهاند و این شادی و طرب به قدری زیاد است که بویی خوش مثل مشک در فضا پخش شده است.
هوش مصنوعی: فروردین نیز به یاد قربانیانش گلهای لاله را بر زمین ریخته است و نشانههای غم و اندوه آنها اکنون آشکار شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که علم و دانش در نتیجههایی که از اسلام به دست آمده، درمیان کفر نیز مردود یا ضعیف میشود. در عین حال، از طرف دیگر، نام اسلامی نیز در باغ دانش و روشنی به چشم میخورد و درخشش دارد.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف روز عید و ارتباط آن با آسمان و زمین میپردازد. در این روز، به نظر میرسد که از عالم بالا به زمین نگاهی میشود و تلاش برای برقراری ارتباطی خاص انجام میگیرد. همچنین، سمند به عنوان نمادی از شجاعت و قدرت، در این عرصه حضور دارد و از تهدیدات جلوگیری میکند. بهطور کلی، این بیت نمادی از شادی و امید در روز عید و پیوند میان عالم بالا و واقعیتهای زمینی است.
هوش مصنوعی: فروردین بهارخواست تا زودتر به فصل خزان حمله کند، اما خزان با زیباییاش و حالت سبز و رنگها هرچه را در باغ است تحت تأثیر قرار داد.
هوش مصنوعی: درختان بلند و سرسبز نشانهای از فراوانی و کثرت هستند، درحالیکه نشانهٔ وحدت و یکپارچگی را میتوان در جانداران بیابانی و خشک یافت.
هوش مصنوعی: عید، زمانی است که عقل نخستین تاجی بر سر میگذارد و به تصویر هشت ایزد، نشانی از لولاک بر روی آن مینویسد.
هوش مصنوعی: در فروردین، طبیعت با شادی و شوق، از زمین دو صد برگ از گلهای خوشبو و زیبا برداشت و آنها را به سوی جایی پاک و بیآلایش برد.
هوش مصنوعی: قلم به خاطر او به دامن کشاورزی آغشته شد و به همین دلیل دسترسی به لوح و قلم برای او فراهم شد.
هوش مصنوعی: در روز عید، زمانی که نور و شکوه الهی از آسمان بر زمین میتابد، گویی پردهای از زیبایی و عظمت بر روی زمین پراکنده شده است و تمامی وجود درخشان میشود.
هوش مصنوعی: فروردین آمد و بذر محبت را به عنوان هدیهای به دلها نثار کرد. صدای بلبلان به زیبایی به گوش میرسد و با نغمههای خود، پیوندی دلنشین با ساز رباب ایجاد کرده است.
هوش مصنوعی: گوشهای از عظمت وجود تو مانند صدفی است که گوهری را در خود پنهان کرده است و تو هم از این طرف، با شرافت و برتری که داری، در میان مردم از افتخار و عزت برخورداری.
هوش مصنوعی: هدف وجود پیامبر محمد، که درک آن برای عقلهای انبیا نیز دشوار است، خود خداوند و رسول خداست.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد از مقام و منزلت علمی خود خارج شود یا وارد دنیای دیگری گردد، برای او تفاوتی ندارد که این کار چگونه و به چه شکلی انجام میشود؛ نه به عمق موضوع و نه به وسعت یا طول آن توجهی دارد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در تمام زمانها، کمال انسان به سوی هدف والایش پیش میرود، زیرا انسان در خود تمام جهانها و آفاق را در بر دارد.
هوش مصنوعی: کنز غنا به معنای ثروت و دارایی است که از هر دو جهان به دست آمده، اما او (مقصود در بیت) از آن پرهیز کرده است، هرچند که بر تن او لباسهایی با ظاهری زیبا و با ارزش وجود دارد.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند حقیقت وجودی خداوند را از جسم مادی جدا کند، چرا که لباس وجود او تنها بر اساس نشانهها و معانی غیرمادی قابل درک است.
هوش مصنوعی: هرچند که وجود او به علت پیدایش است، اما این پیدایش به گونهای است که در نهایت همراهی و همسویی با او به وجود آمد.
هوش مصنوعی: پنداشت شده که کلاهی از زعفران بر پایه آن قرار دارد و روحی آرام و پرجنبش از عشق به او در جریان است.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی اشاره دارد که لطف و نعمت الهی از زمانهای دور و از آغاز وجود یک ذره، بر این جهان جاری است. همچنین بیان میکند که آغاز دین و شرع برای بشر، به مانند مادری است که در دوران کودکی، انسان را nurtures (پرورش میدهد) و راهنمایی میکند.
هوش مصنوعی: با اینکه تمام دنیا زیر سایه وجود او قرار دارد، ببین که چگونه پرتو آن سایه از سر تا پایش را فراگرفته است.
هوش مصنوعی: اگر پشهای لنگ شود، در جمع دیگران جز برای نمرود (مردی قدرتمند و جبار) نمیتواند پرواز کند.
هوش مصنوعی: در اینجا به فردی اشاره شده است که زمانی در کنار چوپانی زندگی میکرد و خدمت او را انجام میداد. اما در ادامه، زندگی او به گونهای تغییر میکند که تحت تأثیر حوادث بزرگ مانند سیل، به جایی میرسد که با فرعون، پادشاه قدرتمند، مرتبط میشود و در نهایت به جایگاه مهمی دست پیدا میکند. این بیانگر مسیر تحول و پیشرفت در زندگی فردی است که از موقعیت سادهای شروع کرده و به قلههای عظیم میرسد.
هوش مصنوعی: اگر محبت تو را ترک کنم، عواقب سختی در انتظارم خواهد بود، حتی اگر همه چیز را ترک کنم و به سرزمینهای خوشبختی بروم.
هوش مصنوعی: آیا متوجه شدی که چگونه سه عامل اصلی از مادر به وجود میآیند، زمانی که سرنوشت بر اساس تقدیر نیک تعیین نشده باشد؟
هوش مصنوعی: آفرینش وجودش را از تو گرفته و به خاطر بزرگی وجود تو، بهرهمندیهایی یافته است. رحمت پروردگار در قالب هیکل تو جاری است.
هوش مصنوعی: لقب تو "بیسواد" است و تو نه به عربی و نه به فارسی علم آموختهای. ولی تو چه کسی هستی و مادر من چه ویژگیها و فضایل خوبی دارد؟
هوش مصنوعی: کوثر به خاطر زیبایی لبهای تو غمگین است و درخت طوبی به خاطر یاد تو سرسبز و پررونق است.
هوش مصنوعی: حالت مجلل حوریان بهشتی از نسیم عبور تو در حال تهییج است و این نشانهای از تواضع کسی است که به خاطر تو شگفتانگیز شده است.
هوش مصنوعی: اگر آدم در بهشت جاودانه میبود، حق داشت که کسی در مقام تو در کنار او باشد.
هوش مصنوعی: عقل در جستجوی حقیقت و امور ممکن و واجب از تو میکوشید. وقتی راز لذت و ذوق را با او در میان گذاشتی، به او بگو که به حقیقت بگراید و از تصورات و ظواهر عبور کند.
هوش مصنوعی: چون نام او آغازین است و نمیتوانم به خاطر آن به او واجب و الزامی بدهم، پس چه نیازی به این است که من دستهایی بسازم تا او را ممکن کنم؟
هوش مصنوعی: این ممکن است که مانند شاخی از معجزه سر بر افرازد، اما مو به مو به آن وابسته است و از لوازم و شرایط ضروری او درست شده است.
هوش مصنوعی: ای پیامبر اهل مدینه، در رتبهای بالا و با ارادهای قدرتمند، مانند موسی و عمران، در کلام تو معانی عمیق و حقایق بزرگ نهفته است.
هوش مصنوعی: من امیدوارم که هیچ چیزی از من نگریزی، خواه در حالت شادی و خوشی باشی یا در حالت اندوه و غم.
هوش مصنوعی: من به خاطر کینهام از سفر به دوری از وطن دچار هستم، حالا محبت به وطن چه کار میتواند بکند وقتی که دل کسی که صاحب الهام است، از تو دور شده باشد؟
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به یک فرد ممتاز و برتر دارد که در میان تاجران و بازرگانان، به عنوان سرپرست و راهنما شناخته میشود. او ویژگیهای برجستهای چون فضیلت و جوانمردی را در وجود خود دارد و به عنوان کسی که مسؤولیتها را به خوبی بر عهده میگیرد، شناخته میشود.
هوش مصنوعی: تاجی که بر سر حاج محمد کاظم است، در حقیقت برتری و فضیلت او را نشان میدهد؛ و چرخ (یعنی آسمان) به خاطر عظمت او، به بام خانهاش احترام میگذارد و به خدمت او در میآید.
هوش مصنوعی: زمانی که کسی به جستجوی رازها میپردازد و در سفر حل مشکلات مردم میکوشد، ممکن است حتی در سختترین شرایط نیز بر موانع غلبه کند.
هوش مصنوعی: من در کنار داراییهای او، چیزی شبیه به یک سرمایهگذاری را جمع کردهام. اما در مقایسه با کاخ او، این ذخیره چه ارزشی دارد؟
هوش مصنوعی: حسود در برابر این جان باطنی چه داشت، ارزش دجال در برابر عیسی مریم چه بود؟
هوش مصنوعی: به خاطر تلاش و اراده او، مقام و آبرو در دو دنیا چه ارزشی دارد، در حالی که او فراتر از این دو جهان است و از درک تمام مخلوقات فراتر رفته است.
هوش مصنوعی: ماه و خورشید را از گنجینه نقره و طلا بیرون راندهای. همه چیزهای موجود در جهان، نتیجه حضور اوست.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر وجود او به خود میبالد و ستارهها برای هر مرحله از زندگیاش به او نگاه میکنند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زندگی و سرنوشت انسان تحت تأثیر نیروهای طبیعی و مقدس قرار دارد. اگرچه ممکن است مشکلات و چالشهایی وجود داشته باشد که سرنوشت را دشوار کند، اما در نهایت، هرچیزی به یک ضرورت و تقدیر خاصی منتهی میشود. در شرایط سخت و مهم، نیروهای طبیعی میتوانند حتی به نفع انسان عمل کنند.
هوش مصنوعی: در دل او، به خاطر مقام الهام که از حقیقت گرفته، هوش او اگر تحت تأثیر عذاب و رنج قرار بگیرد، خاموش میشود.
هوش مصنوعی: او تمام تلاش خود را برای رسیدن به شهرت و افتخار به کار بست و در این راه، با نامی بزرگ و پرآوازه، به گشایش درها و به دست آوردن سرزمینها پرداخت، به گونهای که در تمام جهات، نامش بیشتر و بیشتر شناخته شد.
هوش مصنوعی: اگر در حکومت و عدل، گرگ (دشمن یا بدخواه) به صلح و آرامش درآید و با گوسفند (مردم یا بیگناه) زندگی کند، این نشاندهنده این است که او به حقیقت گرگ نخواهد ماند و نمیتواند همانند آن بیگناه بماند.
هوش مصنوعی: تو در پرورش سلطنت مانند خورشید و ماهی، و از شجاعت آسمان بر روی نشیمنگاه بزرگی.
هوش مصنوعی: باقالی، هنر بزرگ خسرو، دانشی است که سپهبد از عمق ذهنها و احساسات مردم آگاه است و تنها با یک نگاه به این موضوع پی میبرد.
هوش مصنوعی: در این بیت بیان شده که تو به مانند ابر و دریا هستی و اگر به یکی کمک نکنی، این نشاندهنده نقصی در پاکی وجود توست. به عبارتی، این نقش بخشش و مهربانی در شخصیت تو ضروری است.
هوش مصنوعی: از زمان به دنیا آمدن پیامبر، روح الهی برمیخیزد و از نزدیکیهای به او، آتش و روشنی در دوردستها میدرخشد.
هوش مصنوعی: اگر فکر تو مانند جیحون نرنجیده و صاف نباشد، نمیتوانی برای دیگران، حتی برای مرغی که انجیر میخورد، راهنمایی مناسب ارائه دهی.
هوش مصنوعی: چه بسا که دوستان در کنار سفره نعمت از تو بهرهمند شوند و چه بسا که دشمنان در چاله سختی و مصیبت به تو اعتراض کنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.