گنجور

وفایی مهابادی » دیوان فارسی » مثنوی پیک صبا

 

کای شکر لب، دلبر عیار من

ای ستم گر، تند خو، دلدار من

وفایی مهابادی
 

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۷۵

 

با خویشتن فتاد مگر باز کار من

کآشفته شد چون طالع من روزگار من

زاهد کنون که پند تو در من اثر نکرد

پرهیز کن که در تو نیفتد شرار من

آهسته ساربان که زپای اوفتاده است

[...]

غبار همدانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲

 

گاه دی است و نوبت فصل بهار من

بنشسته است یار چو گل در کنار من

بر گنج خسروی ندهم کنج خانقاه

امروز دور دور من و یار یار من

جان یافتم ز دولت دل در حضور یار

[...]

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » در منقبت و مدح حضرت خاتم النبیین و سید المرسلین صلی الله علیه و آله و سلم

 

کرده تجلی بذات از درو دیوار من

واتش خورشید اوست گرمی بازار من

در سر این چار سوق اوست خریدار من

نیست بجز عشق او کیش من و کار من

صفای اصفهانی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۴ - در هجو میرزا بابا طبیب خلخالی

 

گرش دل به تنگ آید از کار من

بجلدش رود حب ستار من

ادیب الممالک
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۲

 

سواد سرمه شام است در چشم نگار من

به جز ظلمت دگر چیزی نبیند روزگار من

ازآن سرگشته‌ام در وادی عشق پری‌رویی

که باشد مرکز پرگار حسرت اختیار من

نباشد حاصل عمرم به جز داغ جدایی‌ها

[...]

طغرل احراری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۷۰ - نوای وقت

 

چنگیزی و تیموری ، مشتی ز غبار من

هنگامهٔ افرنگی یک جسته شرار من

انسان و جهان او از نقش و نگار من

خون جگر مردان، سامان بهار من

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۸۵ - حدی

 

ناقهٔ سیار من

آهوی تاتار من

درهم و دینار من

اندک و بسیار من

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۲۰ - دعا

 

«هر کسی از ظن خود شد یار من

از درون من نجست اسرار من»

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۴۳ - نمودار شدن خواجهٔ اهل فراق ابلیس

 

تو نجاتی ده مرا از نار من

وا کن ای آدم گره از کار من

اقبال لاهوری
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۳ - مکاتبۀ منظوم

 

پر ز بار ناز بود انبار من

ناز چیدن روی هم بُد کار من

ایرج میرزا
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی امیرالمؤمنین علی علیه السلام » شمارهٔ ۵ - فی مدح مولانا امیرالمؤمنین سلام الله علیه

 

صبا اگر گذار تو فتد بکوی یار من

ز مرحمت بگو بآن نگار گلعذار من

که ای ز بیوفائی تو تیره روزگار من

چرا نظر نمی کنی بر این دل فکار من؟

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی امیرالمؤمنین علی علیه السلام » شمارهٔ ۵ - فی مدح مولانا امیرالمؤمنین سلام الله علیه

 

ترحمی ترحمی ز دست رفته کار من

چرا حذر نمی‌کنی ز آه شعله‌بار من

خوش آن دمی که بینمش نشسته در کنار من

که کعبۀ درش بود مطاف و مستجار من

که در هوای عشق او جنون بود شعار من

[...]

غروی اصفهانی
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷

 

غمزه‌ات خونریزتر یا دیدهٔ خونبار من

طره‌ات آشفته‌تر یا خاطر افکار من

لعل جانان سرخ‌تر یا لاله یا می یا عقیق

مه نکوتر یا پری یا حور یا دلدار من

کام عاشق تلخ‌تر یا صبر یا گفتار تو

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱۳ - موقوفه و موقوفه‌خوار

 

نیست به جز مفت‌خوری کار من

کارگری نیست سزاوار من

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۲ - یاران سه گانه‌:‌

 

زرش گفت‌: بودی نگهدار من

بسی داشتی رنج و تیمار من

ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۲

 

گریم بکار دل من و دل هم بکار من

این است روزگار دل و روزگار من

گفتم که اختیار دل آرم بکف کنون

بینم که هست در کف دل اختیار من

بس در دل است داغ عزیزان عجب مدار

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۵ - حکایت

 

گفت پدر کی گل گلزار من

عارض تو شمع شب تار من

صغیر اصفهانی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۴۸ - جولای خدا

 

گفت آگه نیستی ز اسرار من

چند خندی بر در و دیوار من؟!

پروین اعتصامی
 
 
۱
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
sunny dark_mode