عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
کسی این بد گر اندیشد بر ایشان
شود حال شما بیشک پریشان
عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۷) حکایت جوان گناه کار و ملایکۀ عذاب که برو موکّلند
خطاب آید جوان را کای پریشان
چه میپائی هلا بگریز ازیشان
عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۳) حکایت پادشاه که از سپاه بگریخت
بگو آخر که من شاهم بایشان
چرا بنشستهٔ خوار و پریشان
عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۳) مناظرۀ عیسی علیه السلام با دنیا
مسیحش گفت چندان ای پریشان
که ناری اندکی شفقت بر ایشان
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۲) حکایت حسن بصری و رابعه رضی الله عنهما
که خوردی پیهِ این مُشتی پریشان
چگونه از تو نگریزند ایشان؟
عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۶) حکایت بهلول
من از تو خون بها خواهم نه زیشان
چه گیرم دامن مشتی پریشان
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۴) حکایت لقمۀ حلال
که باید صد جهود بس پریشان
که تا خواهند از من جزیت ایشان
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۸) حکایت عیسی علیه السلام با جهودان
یکی گفتش نمیکردی پریشان
ز دشنام و دعاگوئی بر ایشان؟
عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۷) حکایت پادشاه و انگشتری
چنین گفت ای عجب روزی به ایشان
که حالی میرود بر من پریشان
عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » المقالة السابع عشر
نه هرگز جمع دیدم نه پریشان
که فارغ بود از درگاه ایشان
عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۶) حکایت جهاز فاطمه رضی الله عنها
ولی ازجسمِ دل مرده پریشان
شکم پُر کرده هم از پشتِ ایشان
عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۱۰) حکایت در اهل دوزخ
بزرگی گفت صد جان پریشان
چو جان من فدای اشکِ ایشان
عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۱) حکایت افلاطون و اسکندر
چو گشت از گفت و گویش دل پریشان
بکوهی بر شد و بگریخت زیشان
عطار » بلبل نامه » بخش ۳۶ - جواب دادن هدهد بلبل را و اجازت دادن بلبل را
به بلبل گفت هدهدکای پریشان
چرا کردی تو بیدادی بدیشان
عطار » اسرارنامه » بخش هجدهم » بخش ۱ - المقاله الثامنه عشر
ولیکم هست صبر آنک ایشان
چو من بیچاره گردند و پریشان
عطار » اسرارنامه » بخش بیستم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
مباش آخر از آن مستی پریشان
که شب مهتاب بنماید بدیشان
عطار » خسرونامه » بخش ۲۶ - طلب کردن قیصر باج و خراج از پادشاه خوزستان و رفتن هرمز به رسولی
فتاده هر سه تن حالی پریشان
ستاده ماهرویان گرد ایشان