عطار » مختارنامه » باب سوم: در فضیلت صحابه رضی الله عنهم اجمعین » شمارهٔ ۵
ای ماه ز حسن خلق تو یافته بهر
پر مشک ز عطرِ خُلق تو جملهٔ دهر
وز هر دو جهان کجا توان برد این قهر
کان آب حیات را بکُشتند به زهر
عطار » منطقالطیر » در تعصب گوید » حکایت شفقت کردن مرتضی بر دشمن
شربتش بردند او گفت اینت قهر
حیدر اینجا خواهدم کشتن به زهر
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت دو روباه که شکار خسرو شدند
گفت اگر ما را بود از عمر بهر
بر دکان پوستین دوزان شهر
عطار » منطقالطیر » بیان وادی حیرت » حکایت دختر پادشاه که بر غلامی شیفته شد و تحیر غلام پس از وصل در عالم بیخبری
روی آن عذر اوش خورشید چهر
هفده عذرا برده از ماه سپهر
عطار » منطقالطیر » فیوصف حاله » صوفی که از مردان حق سخن میگفت و خطاب پیری به او
گر ندارم از شکر جز نام بهر
این بسی به زان که اندر کام زهر
عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
ز صدق آن زن پاکیزه گوهر
گرفت آن مرد اعرابیش خواهر
عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۳) حکایت شبلی با آن جوان در بادیه
بر او رفت شبلی از سر مهر
بدو گفت ای جوانِ مشتریچهر
عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۷) حکایت شیخ ابوسعید با معشوق خویش
شکر آن را بکار آید که از قهر
نباید خوردنش یک شربتی زهر
عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۱) حکایت پسر هارون الرشید
بوقت صبحدم بگریخت از شهر
بترک لطف گفت از هیبت قهر
عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۳) حکایت مأمون خلیفه با غلام
که تا مأمون بداند کان پری چهر
قدم چون میزند با شاه در مهر
عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۴) حکایت اردشیر و موبد و پسر شاپور
مگر یک روز آن زن از سر قهر
طعامی بُرد شه را کرده پر زهر
عطار » اسرارنامه » بخش دوم » بخش ۱ - المقاله الثانیه فی نعت رسول الله صلی الله علیه و سلم
ز مشتی گاو ناپرداختهٔ دهر
بکش انگشت از بزغاله زهر
عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۱۳ - الحکایه و التمثیل
که داند تا چه شربتهای پر زهر
به کام ما فرود آمد ازین قهر
عطار » اسرارنامه » بخش پانزدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل
چو سوی ده شد آن بیچاره از قهر
ز نادانی بروتی زد فرا شهر
عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه
رسانم هر دو را چون ماه با مهر
نشانم مهر و مه را چهر بر چهر
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
بیاران گفت خوردم بی گمان زهر
بزودی رفت میباید ازین شهر
عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن
وگر بر مهر بگشاید ره چهر
زمین بوسند پیش او مه و مهر
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۳ - در معنی وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهوراً فرماید
چرا غم میخوری ای شیخ در دهر
تو لطف یار بین وبگذر از قهر