عطار » هیلاج نامه » بخش ۳۷ - جواب دادن منصور شبلی را
منم نقاش اینجا نقش بستم
چو بستم هم بدست خود شکستم
عطار » هیلاج نامه » بخش ۴۰ - جواب گفتن منصور سلطان بایزید را قدس سره
درون جان تو جانات مستم
که پیدائی و پنهانیت هستم
عطار » هیلاج نامه » بخش ۴۷ - راز گفتن شیخ کبیر پاسخ جنید از کار منصور
حقیقت کافرم هم بت پرستم
حقیقت جوهری در بحر هستم
عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۱ - در عین العیان توحید گوید
یقین میدان که من امروز مستم
بحمدالله که من نی بت پرستم
عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۵ - سخن گفتن منصور با شیخ کبیر قدس سره
از آن خمخانه من امروز مستم
بت خود را بیکباره شکستم
عطار » مظهر » بخش ۵ - در تمثیل عیاران بغداد و خراسان فرماید
من از باب نبی دربان شدستم
ولی آن در بروی غیر بستم
عطار » مظهر » بخش ۷ - در اشاره بتألیفات خود و عدد ابیات آنها فرماید
بذکر دوست مست مست مستم
بهشیاریّ او از جای جستم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸ - در معنی من عرف نفسه فقد عرف ربه فرماید
سپردم راه را و یار جستم
از این حبس بلا من باز رستم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۸ - در جواب دادن ابلیس در اعیان فرماید
من اینجا کافر عشق تو هستم
بت صورت بمعنی کی پرستم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۹ - و ایضاً در اسرار شیطان فرماید
من اندر گوی تو حیران و مستم
اگرچه خویشتن کلّی شکستم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۴ - در معنی و هو معکم اینما کنتم و حقیقت کل فرماید
چرا تنها همی گوئی که هستم
که با تو در درون جان نشستم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۶ - در خطاب کردن با دل در اعیان کل و گذرکردن از تقلید فرماید
ز وصفت واله و شیدا شدستم
ز جام عشق تو حیران و مستم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۴ - در تجلی جلال و ناپدید شدن اشیاء فرماید
مرا جویا و من خود جمله هستم
بسی آوردم و اینجا شکستم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۰ - در خطاب کردن با روح القدس و فضایل آن گفتن و عجز و مسکینی آوردن و تسلیم شدن در همه احوال فرماید
بده جامی اگرچه هست هستم
بیک جامی دگر ای دوست رستم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۳ - در هاتف شب و آواز دادن و رهنمائی کردن مرد درویش را فرماید
مرا کردی طلب پیوسته مستم
درون جان و دل پیوسته هستم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۴ - در سؤال کردن مرید از حضرت شیخ که شیطان مرا زحمت میدهد و جواب دادن شیخ مرید را فرماید
ندیدم گرچه بسیاری بجستم
از آن اینجایگه فارغ نشستم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۶ - حکایت کردن از شیخ شبلی در بی نشانی حسین منصور از عالم و در بی نشانی یافتن فرماید
ز دیدارت چنان حیران و مستم
که جامت اوفتاد اینجا زدستم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۹ - در التماس کردن فناء کل حضرت سلطان العارفین از شیخ حسین منصور قدّس اللّه روحهما فرماید
بسی سالست تا اینجا نشستم
بت صورت بمعنی برشکستم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۰ - در جواب دادن حسین منصور بایزید را قدّس اللّه روحهما فرماید
ز صورت بت در این دیرم که هستم
دمادم این بت صورت شکستم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۴ - در حکایت پاکبازی و طلب کردن حقیقت ذات و آوازدادن هاتف آن طالب را فرماید
چراچندین که در بند تو هستم
بزیر بار محنت مانده پستم