گنجور

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » گفتار نایبی در دم مرگ

 

گر بود از تلخی مرگت خبر

جان شیرینت شود زیر و زبر

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت خفاشی که به طلب خورشید پرواز می‌کرد

 

سالها می‌رفت مست و بی خبر

تا نه قوت ماندش نه بال و پر

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی معرفت » حکایت محمود و دیوانهٔ ویرانه‌نشین

 

گفت اگر می‌دانیی ای بی‌خبر

کز که دور افتاده‌ای زیر و زبر

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی‌وصف حاله » گفتار مردی راه‌بین هنگام مرگ

 

هست احوال من زیر و زبر

همچنان کان پیر داد از خود خبر

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۲) حکایت آن جوان که از زخم سنگ منجیق بیفتاد

 

ولی هر دل که از حق باشدش صبر

همه شادی برو بارد بیک ابر

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۵) حکایت پسر صاحب جمال و عاشق شوریده حال

 

قضارا عاشق و معشوق دلبر

دران یک خیمه افتادند همبر

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۱۶) حکایت پیغامبر و کنیزک حبشی

 

ز خُلق خود نپرسیدش پیمبر

کز اینجا تا کجا آیم بره بر

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۷) حکایت اعرابی در حضرت نبوّت

 

بدو گفت این کِه گفتت ای پیمبر

پیمبر گفت حق سلطانِ اکبر

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۳۶ - جواب دادن هدهد بلبل را و اجازت دادن بلبل را

 

سپر بنهاد در پیش پیمبر

کاجازت تا روم در پیش دلبر

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش ششم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل

 

بهشتی دان تو از قول پیمبر

ز حد حجره او تا به منبر

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

اگر از سنگ و از آهن کنم صبر

دلم را بی قراری بارد از ابر

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را

 

نه یکساعت قرار و نه دمی صبر

دلی چون بحر خون و دیده چون ابر

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۴ - رسیدن گل و هرمز در باغ و سرود گفتن با رباب

 

بگفت این وز عشق روی دلبر

بسر میگشت و خون میکرد از بر

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی

 

دلم چون آتش آمد دیده چون ابر

میان ابروآتش چون کنم صبر

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۳ - آگاهی یافتن شاه اسپاهان از بردن هرمز گل را

 

بدل میگفت امروزی کنم صبر

که تا فردا براید ماهم ازابر

عطار
 
 
۱
۲
۳