عطار » اسرارنامه » بخش دوم » بخش ۲ - در صفت معراج رسول صلی الله علیه و سلم
امید جمله میدانی وفا کن
به لطفت جمله را حاجت روا کن
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
طلبکار خلاصی هم چو ما کن
رهایی بایدت، خود را رها کن
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۹ - الحکایه و التمثیل
خلیفهٔ زادهٔ گلخن رها کن
بگلشن شو گدا طبعی قضا کن
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۱۲ - الحکایه و التمثیل
به معنی باز جان را آشنا کن
سزای قرب دست پادشا کن
عطار » اسرارنامه » بخش هفدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
بگفتندت چه کن چون کن چرا کن
هوا را میل کش کار خدا کن
عطار » اسرارنامه » بخش بیست و یکم » بخش ۱ - المقاله الحادیه و العشرون
ز بهر خلق نیکویی رها کن
نکویی خاص از بهر خدا کن
عطار » اسرارنامه » بخش بیست و دوم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل
خداوندا امید من وفا کن
دلم را از کرم حاجت روا کن
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
مرا بر چینهٔ خود آشنا کن
چو هادی گردم از دستم رهاکن
عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه
مکن ای دایه، این تندی رها کن
بنرمی چارهٔ این مبتلا کن
عطار » خسرونامه » بخش ۲۶ - طلب کردن قیصر باج و خراج از پادشاه خوزستان و رفتن هرمز به رسولی
کنون گر قصهیی داری ادا کن
همه بیگانگان را آشنا کن
عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان
اگر خواهی سرم از تن جدا کن
و یا نه در بر خویشم رها کن
عطار » خسرونامه » بخش ۶۷ - باز رفتن بسر قصّه
بدان شکرانه این سگ را رها کن
مرا کم گیر و در کار خدا کن
عطار » خسرونامه » بخش ۷۱ - در خاتمت کتاب گوید
برو برخوان و چون خواندی دعا کن
زمانی عیب این مسکین رها کن
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۳ - در معنی وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهوراً فرماید
ازو دوری کن و او را رها کن
رخ از دنیای دون سوی خدا کن
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۳ - در معنی وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهوراً فرماید
تو در او گم شو و صورت رها کن
بجز او صورت اینجا گه فداکن
عطار » هیلاج نامه » بخش ۳۸ - در کشف اسرار و توحید کل گوید
در این معنی دمادم سیرها کن
پس آنگه صورتت در حق فنا کن
عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۱ - در عین العیان توحید گوید
ز وصلم برخور و هجران رهاکن
پس آنگه روی در درگاه ما کن