عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۱) حکایت سرپاتک هندی
که پیش آن حکیم هندوان شَو
ز دل کینه برون کن مهربان شو
عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او
کنون ای دایه برخیز و روان شو
میان این دو دلبر در میان شو
عطار » اسرارنامه » بخش چهارم » بخش ۱ - المقالة الرابعه
چو عیسی در سخن شیرین زفان شو
صدف را بشکن و گوهر فشان شو
عطار » اسرارنامه » بخش چهارم » بخش ۱ - المقالة الرابعه
به پروازِ جهانِ لامکان شو
زمانی بی زمین و بی زمان شو
عطار » هیلاج نامه » بخش ۹ - جواب دادن منصور شیخ جنید را از حالات
تو دست از جان بدار و جان جانشو
ز دید خویشتن کلی نهان شو
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۶ - در نموداری یقین میان جان ودل و فرق در میان اینها
ز دید خود بمیر و جان جان شو
ازین تاریکی آنگاهی عیان شو
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۶ - در نموداری یقین میان جان ودل و فرق در میان اینها
ز دید خود بمیر و جان جان شو
چو خورشید جهان در کل عیان شو
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۸ - در خلوت و عزلت ودیدار الوهیت گوید
جهان بگذار شیخ و در نهان شو
چو کردی پشت بر وی جان جانشو
عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۱ - در عین العیان توحید گوید
زبان بردار اینجا بی زبان شو
چو گردی بیزبان در ما نهان شو
عطار » هیلاج نامه » بخش ۶۴ - پرسیدن عبدالسلام ازخضر از سرّ منصور
ز احمد بردار از من عیان شو
ز احمد راز دان و در نهان شو
عطار » مظهر » بخش ۶ - در آفرینش انسان و مبدأ و معاد او فرماید
بدان خود را و آزاد جهان شو
چو عیسی برفراز آسمان شو
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۳ - در ثنا گفتن پیر حضرت یوسف را علیه السلام و جان در باختن او در نظر یوسف فرماید
حجاب از پیش تن بردار و جان شو
مرا در دید جان عین العیان شو
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۹ - در اظهار کردن قوّت و قدرت و استغناء کل فرماید
اناالحق گوی و عین لامکان شو
چو مردان بی زمین و بی زمان شو
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۰ - پسر در راز معنی و در نوع حقیقت کل گوید
مر الهام میگوید که جان شو
برون از عالم کون و مکان شو
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۷ - در فنای این جهان و بقای آن جهان فرماید
دم ایشان زن و هر دو جهان شو
نمودار زمین و آسمان شو
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۰ - در عیان پسر و اسرار منصور و اجازت از پدر خواستن فرماید
میان آب می رو پاک جان شو
به عین عشق دیدار جهان شو
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۲ - در صفت جان و اثبات توحید کل فرماید
بزن گوئی و چون گوئی روان شو
از این عالم بسوی آن جهان شو