گنجور

 
۱
۲
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۶

 

ستم، از ملک دل بیرون کند فرمانروایان را

ستمگر دشمن بیگانه سازد، آشنایان را

نماید دور بر کاهل قدم، نزدیکی منزل

ره خوابیده ای در پیش باشد، خفته پایان را

نمی گردد به مردم قدر مرد و مردمی روشن

[...]

۱۳ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۰

 

دل خوردن عشاق تو کار دگران نیست

این لقمه، به اندازه هر کام و دهان نیست

دل بیهده بستیم به نیرنگ بهاران

آن رنگ کدام است که در برگ خزان نیست؟

در دایره گردش افلاک ندیدیم

[...]

۱۳ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۹

 

رخسار تو را تازگی از چشم تر کیست؟

این خرّمی از فیض بهار نظر کیست؟

حاشا چه کند، ترک نگاه تو ز قتلم

این دشنه‌ی آلوده به خون، در کمر کیست؟

لب می‌مکم از مائده‌ی درد، خدا را

[...]

۱۳ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۸

 

شب زلف تو در خیالم آمد

از بخت خود انفعالم آمد

بی رحم تر است غمزه، امروز

گویا رحمش به حالم آمد

یاد قد اوست قسمت من

[...]

۱۳ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۴

 

خوش آن عاشق که شیدای تو باشد

بیابان گرد سودای تو باشد

سواد سومنات اعظم دل

خراب چشم شهلای تو باشد

من این دستی که افشاندم به کونین

[...]

۱۳ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۸

 

خوبان به ره مهر و وفا پا نگذارند

تا حسرت عالم به دل ما نگذارند

این رسم، غریب است که در خلوت دیدار

بی پرده درآیند و تماشا نگذارند

هرگز نکند گل، چمن بی سر و پایان

[...]

۱۳ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۴

 

اشکم نمک به دامن ناسور می کند

دربا ز رشک حوصله ام شور می کند

بیداد ناوک مژه زهراب دادهای

هرجا دلی ست خانهٔ زنبور می کند

ما را تن ضعیف چه باشد؟ که کوه را

[...]

۱۳ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۴

 

به کف شاخ ز گل جام رسید

شاهد باغ، می آشام رسید

خاک را خلعت خضرا دادند

غنچه را حلهٔ گلفام رسید

ابر با چتر فریدون آمد

[...]

۱۳ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۴

 

خالی دمی ز درد تو این ناتوان نبود

بی ناله های زار، نی استخوان نبود

گلزار حسن توست کز آدم دمیده است

هرگز مرا به مشت گلی این گمان نبود

زلف تو داشت جانب کوتاه دستیم

[...]

۱۳ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۶

 

تابی به سر زلف زد و طرّه به خم داد

اسباب پریشانی ما دست به هم داد

ناقوس صنم خانهٔ دل ناله برآورد

چاک عجبی سر به گریبان حرم داد

حسرت شکن ذائقه اشکی ست گلوسوز

[...]

۱۳ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۹

 

بهار جلوه چون ره برگلستان تو اندازد

صبا زان طرّه، سنبل درگریبان تو اندازد

مکش زنهار، امروز از کف افتاده ای دامن

که کار خویش فردا هم به دامان تو اندازد

من خونین کفن صد پیرهن چون غنچه می بالم

[...]

۱۳ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۸

 

در خاره، خدنگ نگهت کار نماید

خود را به عبث، چشم تو بیمار نماید

آن دست که بالاتر از آن دست دگر نیست

دستی ست که جا درکمر یار نماید

تنها مرو ای بوی گل از طرف گلستان

[...]

۱۳ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۷

 

برخیز سوی عالم بالا برون رویم

از خود به یاد آن قد رعنا برون رویم

مطرب رهی بسنج که از جا برون رویم

تا دست دل گرفته ز دنیا برون روبم

این خاکمال، قطرهٔ ما را سزا نبود

[...]

۱۳ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۳

 

ز مستی های صهبای ازل میخانهٔ خویشم

چو چشم خوش نگاهان سرخوش از پیمانهٔ خویشم

تجلی کرده در جانم جمال شعله رخساری

ز ایمانم چه پرسی؟ گبر آتش خانه خویشم

دلم چون شعله جواله با خود عشق می بازد

[...]

۱۳ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۳

 

ما خضر دل به چشمه پیکان فروختیم

ارزان به تیغ غمزه رگ جان فروختیم

رنج تو بود راحت ما دل فتادگان

ای زهد، مژده باد که ایمان فروختیم

دادیم گرد هستی خود را به سیل اشک

[...]

۱۳ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۹

 

از وضع زخود رفتگی یار خرابم

از حیرت آن آینه رخسار خرابم

فریادکه از هستی من گرد بر آمد

از شیوه آن قامت و رفتار خرابم

بلبل رود از دست ز بوی گل و سنبل

[...]

۱۳ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۸

 

روی کِه جلوه کرده که حیرانم این چنین؟

زلف کِه دیده ام که پریشانم این چنین؟

دست غم کِه بر زده است آستین ناز؟

رسوا نبود چاک گریبانم این چنین

مژگان شوخ چشمِ کِه دل را فشرده است؟

[...]

۱۳ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۰

 

ای طلعت سیمین بران آیینهٔ رخسار تو

صبح بناگوش بتان، یک پرتو از انوار تو

شد ملک دل‌ها سر به سر، از طرّه‌ات زیر و زبر

گبر و مسلمان خیره‌سر، در حلقهٔ زنّار تو

شبهای هجران شمه‌ای، از بخت ظلمت زای من

[...]

۱۳ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۲

 

هله من جان جهانم، تنه ناها یاهو

مظهر آیت شانم تنه ناها یاهو

سرو دلجوی تو تا دیده ام ای نخل مراد

همه در رقص روانم تنه ناها یاهو

چون تو را می نگرم، جمله تو را می نگرم

[...]

۱۳ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۴

 

در ملک جسم روشنی جان به نیم جو

آیینه در ولایت کوران به نیمجو

عالم به دستگاه قناعت نمی رسد

در چشم مور، ملک سلیمان به نیم جو

در دیده ای که جلوه کند کبریای عشق

[...]

۱۳ بیت
حزین لاهیجی
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۸