خالی دمی ز درد تو این ناتوان نبود
بی ناله های زار، نی استخوان نبود
گلزار حسن توست کز آدم دمیده است
هرگز مرا به مشت گلی این گمان نبود
زلف تو داشت جانب کوتاه دستیم
هرگز ز نارسایی خویشم زبان نبود
خود را چرا ز میکده بیرون برد کسی؟
تقصیر بیخودی ست که درکف عنان نبود
آخر حجاب حسن به بیگانگی کشید
یاد آن زمان که ما و تویی در میان نبود
داغ جهان فروز کنار دل من است
آن گوهری که در صدف بحر و کان نبود
کاش آن گل شکفته در آغوش خار و خس
می زد پیاله لیک به ما سرگران نبود
احوال ناتوانیم از چشم خود شنید
کار زبان نبود اگر ترجمان نبود
فارغ تویی و گرنه به کویت ز دیده ام
هرگز نشد که قاصد اشکی روان نبود
دردت نصیبهٔ دل اغیار هم رساند
هرگز متاع جور چنین رایگان نبود
سر تا به پای، محشر زخم تغافلم
تیری دگر به کیش تو ابرو کمان نبود
در زیر بال خود گذراندم بهار و دی
کاری مرا به خار و خس آشیان نبود
عمری حزین نشانهٔ آن غمزه بودهای
یاد زمانه ای که وفا بی نشان نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خورشید ذرّه پرور، شاه هنر نواز
ای آن که در جهان چون تو صاحبقرآن نبود
خورشید کو بتیغ زدن بر سر آمدست
در جنب دست و بازوی تو همچنان نبود
چون آفتاب از تو توانگر شد، آنکه را
[...]
یاری که بر جدایی اویم گمان نبود
ماهی نبود آن که شبی در میان نبود
بیگانه وار از سر ما سایه وا گرفت
ما را ز آشنایی او این گمان نبود
دامانش چون گذاشت حق صحبت قدیم؟
[...]
عشق تو بود با من و از من نشان نبود
مهر تو بود در دل و دل در جهان نبود
نقش تو در خیال و خیال از نظر جدا
نام تو بر زبان و زبان در دهان نبود
روزی مرا به خوان وصالت بخواندهای
[...]
ای آنکه چون تو دادرسی در جهان نبود
بیداد اینچنین ز تو کس را گمان نبود
وقتی که شکل دایره کن فکان نبود
جز نقطه حقیقت حق در میان نبود
نور ولا ز بطن حقیقت طلوع کرد
چندان که گشت گرد خود آن را کران نبود
پرگار گشت و انجم و افلاک آفرید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.