گنجور

 
حزین لاهیجی

به کف شاخ ز گل جام رسید

شاهد باغ، می آشام رسید

خاک را خلعت خضرا دادند

غنچه را حلهٔ گلفام رسید

ابر با چتر فریدون آمد

لاله را از کف جم، جام رسید

رعد هم کوس ز کاووس گرفت

برق با خنجر بهرام رسید

کج نهاد افسر داراب سخن

زلف سنبل به سرانجام رسید

موکب گل به صد آیین آمد

سرو هم با علم سام رسید

موج را درع نریمان دادند

سیل با دبدبهٔ عام رسید

ارغوان آتش زردشت افروخت

شحنهٔ بوالهوس خام رسید

باغبان تخت سلیمان آراست

خسرو گل به صد اکرام رسید

قسمت فیض بهاران می کرد

یک شکر خواب به بادام رسید

زهدا را خشکی اعصاب فشرد

توبه را علت سرسام رسید

نوبت بلبل رامشگر شد

دل بی تاب به آرام رسید

به دل شاد کشیدیم حزین

هر چه از ساقی ایّام رسید

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode