ز مستی های صهبای ازل میخانهٔ خویشم
چو چشم خوش نگاهان سرخوش از پیمانهٔ خویشم
تجلی کرده در جانم جمال شعله رخساری
ز ایمانم چه پرسی؟ گبر آتش خانه خویشم
دلم چون شعله جواله با خود عشق می بازد
چراغ خلوت خاص خود و پروانه خویشم
به یک عکس است چشم، آیینهٔ تصویر را دایم
همین محو تماشای رخ جانانه خویشم
به امّید اسیری رفته ام از خود بیابانها
به ذوق آشنایی های او بیگانهٔ خویشم
برون از من نباشد جلوه گاهی حق و باطل را
خرابات دلم، هم کعبه هم بتخانهٔ خویشم
دل صد چاکم آراید حواس آشفتگیها را
که هم زلف پریشان خود و هم شانه خویشم
فسونی از نفس هر دم به گوشم می زند هستی
گران بالین خواب غفلت از افسانهٔ خویشم
شکستم قدر خود را در جهان از خوش عنانیها
من سرگشته، آب آسیای دانه خویشم
به آبا فخرکردن کار کودک مشربان باشد
فراموش است درس ابجد طفلانهٔ خویشم
خروش سینه چون سیلاب دارد پای کوبانم
طربناک از سماع نالهٔ مستانهٔ خویشم
به مطرب نیست حاجت چون جرس شوریده مغزان را
فغان خیز است دیوار و در کاشانهٔ خویشم
حزین از گوشهٔ دل پا برون ننهاده ام هرگز
اگر گنجم اگر دیوانه، در ویرانهٔ خویشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و پیچیدگیهای درونی شاعر میپردازد. شاعر از مستی و شادی ناشی از عشق و زیبایی میگوید و تصویرهایی از دل آشفته و آشفتگیهای روحی خود ارائه میدهد. او خود را در جستجوی زیبایی و عشق میبیند و از تنهایی و عذابی که از دوری معشوق احساس میکند، سخن میگوید. همچنین به تصورات و دروننگریهای خود اشاره میکند و بیان میکند که دنیای خارجی و درونیاش پیوسته در هم تنیده است. در نهایت، او به حالت گمگشتگی و سرگشتگی خود در عالم وجود اعتراف میکند و به پیچیدگیهای احساسی و وجودیاش میپردازد.
هوش مصنوعی: از شادی و مستی ناشی از شراب جاودانه، من در میخانه خودم غرق شدهام، مانند چشمان زیبا و شاداب که از جرعهای از شراب خوشی میچشند.
هوش مصنوعی: درباره زیبایی و نورانی بودن چهرهای که از ایمان درونم سرچشمه میگیرد، چه چیزی میخواهی بدانی؟ من مانند کسی هستم که آتش در خانهاش زبانه میکشد.
هوش مصنوعی: دل من مانند شعلهای در حال سوختن است و در دل این عشق به تنهایی میدرخشد. من هم مانند پروانهای هستم که به دور این نور میچرخم.
هوش مصنوعی: چشم من همیشه در حال تماشا است، گویی که به یک تصویر نگاه میکند و در آینه، تنها این تصویر زیبا و دلنشین خودم را میبینم.
هوش مصنوعی: به امید یافتن معشوق، از خودم و زندگی راحت دور شدهام و در این بیابانها به دنبال او میگردم، در حالی که احساس میکنم هنوز غریب و ناآشنا هستم.
هوش مصنوعی: در وجود من، هیچ جا نمیتوان حضور حق و باطل را از هم جدا دید. دل من مانند یک میخانه است که هم کعبه (محل عبادت) و هم بتخانه (محل پرستش بتها) را در خود دارد.
هوش مصنوعی: دل من پر از درد و آشفتگی است، و به همین خاطر هم حواسم به درهم ریختگیهای اطرافم جلب میشود. این در حالی است که هم زلفهای پریشان خودم و هم شانهام در هم تنیدهاند.
هوش مصنوعی: هوا و انرژی هر لحظه به من الهام میکند و مانند آواز پرندهای در گوشم نجوا میکند، که مرا از خواب غفلت و داستانهای زندگیام بیدار میسازد.
هوش مصنوعی: به خاطر خودپسندیم، ارزش خود را در این دنیا نابود کردهام. من سردرگم هستم، مانند آبی که در آسیابی، در جستجوی دانهای از خودم میباشم.
هوش مصنوعی: فخر کردن به نسل و خانواده، تنها کاری کودکانه و ناچیز است. من از یادگیریهای ابتدایی و کودکانهام گذشتهام و به چیزهای بزرگتری فکر میکنم.
هوش مصنوعی: دل من مانند سیلابی خروشان است و با شادی و سرور، پا به زمین میزنم و از شادی و نالههای عاشقانهام لذت میبرم.
هوش مصنوعی: نیازی به موسیقیدان نیست، زیرا نواهای آشفته در ذهنها جاری است و صداهای ناله و فریاد از دیوار و در خانهام بلند میشود.
هوش مصنوعی: من هرگز از عمق قلبم بیرون نیامدهام؛ حالا هرچقدر که در خودم پنهان باشم یا دیوانهوار در ویرانهای زندگی کنم، همین جا هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.