گنجور

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

روی ترکم بین مکن نسبت به خوبی ماه را

ترک من در خیل دارد همچو مه پنجاه را

دامن خرگه براندازد به شب‌ها تا مگر

گم‌رهی در منزل او باز یابد راه را

رهنمایان فلک با شب‌روان ره گم کنند

[...]

۵ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸

 

کرد طلوع آفتاب خیز برون بر چراغ

منزل ما ز آفتاب چون دل اهل صفاست

فتنهٔ صورت شود گو دل لعبت پرست

جان که به معنی رسید غافل از این ماجراست

بود دلم بت پرست از کف ایشان بجست

[...]

۵ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

حسنت چو اشتیاق دلم بی‌نهایت است

وز عاشقان فراغت یارم به غایت است

با چشم مست و زلف پریشان نهادِ او

همرنگ می‌شویم چه جای کنایت است

عارف ز حال گوید و عالم ز دیگران

[...]

۵ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳

 

اینک آن روی مبارک که سزای نظر است

مه چه باشد که ز خورشید بسی خوب‌تر است

روح پاک است مصور شده از بهر نظر

ور نه این حسن نه اندازه روی بشر است

سخنت آب حیات است و نفس مشک و عبیر

[...]

۵ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶

 

فراق آن قد و قامت قیامت است قیامت

شکیب از آن لب شیرین غرامت است غرامت

به خدمت تو رسیدن صباح روی تو دیدن

سعادت است سعادت سلامت است سلامت

من از کجا و سلامت که عشق روی تو ورزم

[...]

۵ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۵۶

 

جان را به جای جانی جای تو کس نگیرد

مهر تو زنده ماند روزی که تن بمیرد

هر درد را علاجی بنوشته‌اند یارا

دردی که هست ما را درمان نمی‌پذیرد

ای دوستان ملامت کمتر کنید ما را

[...]

۵ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲

 

دوست آن دارد و آن است که جان می‌بخشد

مهربانی به دل اهل دلان می‌بخشد

عقل و جان هر که کند پیشکش دلبر خویش

گوهر و لعل به دریا و به کان می‌بخشد

صفت روی دلارام کنم کاو دارد

[...]

۵ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۶۷

 

سر تا قدم به آب حیاتت سرشته‌اند

دل‌ها مثال نقش تو بر جان نبشته‌اند

گر زاهدان صومعه بینند صورتت

عاشق شوند بر تو وگر خود فرشته‌اند

رویی چنین به حسن و لطافت ندیده‌ام

[...]

۵ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸

 

لبت راست آب حیاتی دگر

دهان تو دارد نباتی دگر

تو سلطان حسنی و ما بی‌نوا

بود حسن را هم زکاتی دگر

نظر کرده چشمت یکی ره به من

[...]

۵ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱

 

غرض ز دیدن شام و دیار مصر و حجاز

اگر حضور عزیزان بود زهی اعزاز

به راه دوست گرت عزم اشتیاق بود

برو که راحت جان است رنج راه دراز

بود حرام سفر بر مسافری که رود

[...]

۵ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸

 

ای باد نو بهاری بوی بهشت داری

از سوی گل رسیدی یا پیک آن نگاری

نی این چنین نسیمی از گلستان نیاید

معلوم شد ز بویت کز هم‌دمان یاری

بر منزلی گذشتی داری از او نشانی

[...]

۵ بیت
همام تبریزی
 

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۷

 

ای نور دیده و دل از دیده‌ها نهانی

با ما نه در میانی کاندر میان جانی

عشقت بسوخت خرمن آبی بر آتشم زن

کز تشنگی بمردم ای آب زندگانی

چون آب زندگانی جان‌بخشی از تو دارد

[...]

۵ بیت
همام تبریزی