کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۶۵
سوز عشقت جگر همی سوزد
تاب رویت نظر همی سوزد
تو چه دانی ؟که آتش رخ تو
نظر اندر بصر همی سوزد
هر چه از دیده بیش ریزم آب
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۶۶
سحرگهان که صبا نافۀ ختن بیزد
زمانه عنبر و کافور بر هم آمیزد
بگسترند عروسان باغ دامن خویش
چو ابر برسرشان ز استین گهر ریزد
خیال دوست چو در چشم خفتگان بزند
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴
دروغ بود که من در غمت صبور شدم
خلاف بود که از خدمنت نفور شدم
دراز دیدم در تو زبان نزدیکان
برای مصلحتی یک دو روز دور شدم
در اندرون من از آرزو جگر خون شد
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱
گر بخواهی کشتنم یکبارگی
رحمتی آخر برین بیچارگی
عشق می بایست ما را، بس نبود
محنت تنهایی و آوارگی ؟
در فراقت جز غمم غموخواره نیست
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۵
ماه رویا بسر خویش کنی
نیک باشد که بدی بیش کنی؟
چندم از هجر دل افگار کنی؟
چندم از غصه جگر ریش کنی؟
مکن ای جان که نه رسمی نیکست
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۳ - ایضا له
مخدوم بزرگ، صدر منعم
ای پایۀ تو ورای القاب
مظلومم و هیچ یاورم نیست
کار من دلشکسته دریاب
من کد یه کنم به شعر و بخشش
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۶ - وله ایضا
هر که در احمقی تمام بود
خلق گویند مغز خر خوردست
گر چنین است مجد قزوینی
مغز تنها نه مغز و سر خوردست
مغز و سر چیست؟ کو خری چرمه
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۲ - ایضا له
بخدایی که وصف بیچونیش
بر اشارات انبیا رفتست
قلم استقامت صنعش
همه بر خطّ استوا رفتست
بر سر بندگان بخواهد راند
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۶۱ - وله ایضا
صدرا ما ثل رضیّ دین که بتحقیق
مثل تو در روزگار شخص دگر نیست
نیک دعا گوی تست خادم مخلص
گرچه مرا ورا به خدمت تو خطر نیست
روشنی حال من ز صبح طلب کن
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۷۲ - وله ایضا
ای نشاط دل خرد نامت
خنک آن کس که می برد نامت
چشمۀ سلسبیل بگشاید
بر زبانی که بگذرد نامت
غم هستی ز خاطرش برود
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۰۸ - ایضا له
شنیدم که مخدوم اهل هنر
به سمع رضا شعر من گوش کرد
به ذوقی تمام آن شراب گران
که من داده بودم سبکنوش کرد
چو سرمست شد فکرتش زان شراب
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۳۰ - وله ایضا
توقّف چون بود در آنچه صاحب
بنوک کلک خود فرموده باشد
همانا در نیارد بست گردون
دری کاقبال تو بگشوده باشد
ولیک از روی طالع کارمن خود
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۶۶ - وله ایضا
در مدح تو اگر چه مجالی فسیح بود
وین بنده را زبان عبارت فصیح بود
چندان که خواستم که کنم نظم مدحتی
نه معنی غریب و نه لفظی ملیح بود
چون بادپای خوشرو اندیشه گرم کرد
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۸۴ - وله ایضاً
فصل دیماه بخوارزم اندر
جامع گرهست یکی صد باید
نمد و آتش و آبست کنون
عوض از خیش و زگنبد باید
آب چون بیضۀ بّلور شدست
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۸۷ - وله ایضا
سروریش تو هر دو زحمت ماست
در وجودش اثر نمی باید
ور ضرورت بود ز هر دو یکی
ریش بگذار سر نمی باید
چه کنی ریش خویشتن تاتا؟
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۰۶ - وله ایضا
ایا صدری که بی عون سخایت
ز زانو بر نمی دارد هنر سر
قضا با اسمان صد بار گفتست
که از فرمان او بیرون مبر سر
کمان چرخ را بازوی حکمت
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۰۷ - ایضا له
سر فرازا چرا رها کردی
رسم و آیین سروران دگر؟
نه هر آنکس که چاکریّ تو یافت
رفت در خون چاکران دگر؟
بر فلک گرچه ماه و خورشیدند
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۰۹ - وله ایضا
دختران سخن که دارمشان
در نهان خانۀ دماغ بزور
از طریق مثل به چشم خرد
نور بینائیست و دیدۀ کور
گر برمشان بنزد این مردم
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۱۴ - ایضا له
صدر مطلق کمال دین که چو تو
در جهان نیست داهی و گربز
چند داری مرا براه امید
مانده در انتظار مستوفز
هر حسابی که کردم از کرمت
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۱۶ - ایضا له
ای ضمیر تو غیب را جاسوس
وی تو مسعود و دشمنت منحوس
مدّتی رفت تا مرا کرمت
نه ز مطعوم داد و نه ملبوس
کرده یی حبس رسم من بی جرم
[...]