گنجور

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - در مدح اتسز خوارزمشاه

 

جانا فکنده ام ز غم تو سپر بر آب

وز اشک دیده ساخته‌ام مستقر در آب

آتش علم گرفت مرا در میان دل

تا من فگندم از غم عشقت سپر بر آب

من در میان آتش و این نادره نگر :

[...]

وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - نیز در ستایش گوید

 

تویی که تیغ ترا شد مسخر آتش و آب

فگند هیبت تو زلزله در آتش و آب

چه باک از آتش و آبت ؟ که چون خلیل و کلیم

ترا شدند مطیع و مسخر آتش و آب

حسام تست ، که اندر مواقف پیکار

[...]

وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - در مدح اتسز خوارزمشاه

 

تویی که خنجر تو شد مکان آتش و آب

زبان رمح تو شد ترجمان آتش و آب

بدست خشم تو و عفو تو سپرد فلک

بوقت جفوت و صفوت عنان آتش و آب

رواق حشمت تو بربر سپهر و نجوم

[...]

وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - در مدح خاقان کمال الدین محمود خسرو توران

 

ایا ز غایت خوبی چو یوسف یعقوب

سپاه عشق تو شد غالب و دلم مغلوب

تویی بمصر نکویی امیر چون یوسف

منم بخانهٔ احزان اسیر چون یعقوب

دلم همیشه هوای ترا بود طالب

[...]

وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - در مدح اتسز

 

ای از خزاین کرمت خلق را نصیب

در کشف مشکلات جهان رأی تو مصیب

از فیض جود تو همه آفاق را نصاب

وز نور عدل تو همه اسلام را نصیب

عون تو را عیان هدی را شده مجیر

[...]

وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - در مدیحه گوید

 

ای آن که هر چه بایدت از بخت نیک هست

هرگز مباد در جاه تو شکست

تا از قضا پدید شد آثار هست و نیست

پیدا نشد ذات تو از نیست هیچ هست

معلوم شد مگر که تو از نسل آدمی

[...]

وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - در مدح اتسز خوارزمشاه

 

تویی، شها، که جهان را به جاه تو طربست

اعطای کف تو ارزاق خلق را سببست

جهان ز جاه رفیع تو همچو جنت شد

اگر طرب کند امروز، موسم طربست

حسام تست بصورت چو آفتاب ولیک

[...]

وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - نیز در مدح اتسز گوید

 

مظفرا، ملکا، روزگار چاکر تست

فلک متابع تست و جهان مسخر تست

بلند کردن شرع از رسوم رایت تست

خراب کردن شرک از خصال خنجر تست

حدیقهٔ حسنات و صحیفهٔ برکات

[...]

وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - هم در مدح اتسز گوید

 

شاها! زمان مجد و معالی زمان تست

ملک زمان و ملک زمین جمله ز آن تست

هر سو که تو عنان کشی ، ای شاه بی شریک

تأیید کردگار شریک عنان تست

پیر و جوان مسخر امر ، تو گشته اند

[...]

وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۳۰ - نیز در ستایش اتسز

 

جانا ، رهی ز مهر تو بردل رقم زدست

مردانه وار در صف عشقت قدم زدست

بر جان ز حادث زمانه رقم زدند

آنرا که او ز عشق تو بر دل رقم زدست

بس دل که در رکاب تو دست متابعت

[...]

وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در مدح خاقان کمال الدین

 

ای آنکه حضرت تو بقدر آسمان شدست

وز حادثات صدر تو ما را امان شدست

با رأی پیر و بخت جوانی و عدل تو

از جور چرخ حافظ پیر و جوان شدست

حکم تو پیشوای شهور و سنین شدست

[...]

وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - در مدح اتسز خوارزمشاه

 

ای آنکه روزگار بطبعت مسخرست

عزم تو باقضای سمایی برابرست

جاوید باد ، تاکه در ایام ملک تو

از خبث کافری همه عالم مطهرست

کشته ترا صمیم بیابان قرار گاه

[...]

وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - هم در مدح اتسز گوید

 

خدایگانا ، تیغ تو صورت ظفرست

دل کریم تو گنج بدایع هنرست

فضایل تو بجسم خرد درون جانست

شمایل تو بچشم کرم درون بصرست

کف تو کان مکارم شدست در گیتی

[...]

وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - نیز در مدح اتسز خوارزمشاه

 

شها ، قدر تو از فلک برترست

ستاره جناب ترا چاکرست

تویی شاه عالم، و لیکن بعلم

نهاد تو خود عالمی دیگرست

حسامی تو در دفع یاجوج مرگ

[...]

وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - در مدح علاء الدوله ابوالمظفر اتسز

 

نه رخست آن ، که زهره و قمرست

نه لبست آن ، که سر بسر لشکرست

نیست درصد هزار سوسن و گل

آن طراوت که اندران پسر ست

خانه او زحسن طلعت او

[...]

وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۳۶ - در مدح سید طاهر علوی

 

آنی ، که حشمت تو در ایام ظاهرست

ذات تو از عیوب چو نام تو طاهرست

فرخنده رعایت شرف تو بهر مکان

چون آیت بنوت جد تو ظاهرست

از کف باذل تو قوام مکارمست

[...]

وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - در مدح خاقان ارسلان خان کمال الدین ابو القاسم محمود

 

رایت شرع و ملک منصورست

آیت علم عدل مشهورست

بخداوند خسروان خاقان

که جهانش مطیع و مأمورست

ارسلان خان، کمال دین محمود

[...]

وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - در مدح اتسز خوارزمشاه

 

خوارزمشاه بر همه شاهان مقدمست

اسباب خسروی همه او را مسلمست

صدر جریدهٔ همه ابنای دولتست

بیت قصیدهٔ همه اعقاب آدمست

از جاه او قوام قوانین ملتست

[...]

وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۳۹ - در وصف بلخ و مدح سید ضیاء الدین

 

فدای بلخ دل من،که روضهٔ ارمست

حریم او بامان همچو بیضهٔ حرمست

همه سعادت بلخ و همه سلامت او

که بیضهٔ حرمست و چو روضهٔ ارمست

نه بحر و چرخ و لیکن چو بحر و چرخ مقیم

[...]

وطواط
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - در مدح ملک اتسز

 

دیدار تو ، ای جان جهان ، راحت جانست

روی تو تماشاگه عشاق جهانست

در خد تو ، ای آفت دین ، زایش دینست

در جعد تو ، ای راحت جان ، کاهش جانست

تنگ شکرست آنکه تو گویی ، نه حدثیست

[...]

وطواط
 
 
۱
۲
۳
۴
۲۰
sunny dark_mode