شها ، قدر تو از فلک برترست
ستاره جناب ترا چاکرست
تویی شاه عالم، و لیکن بعلم
نهاد تو خود عالمی دیگرست
حسامی تو در دفع یاجوج مرگ
جهان را به از سد اسکندرست
تو آن جوهری در معالی و مجد
که نه چرخ اعراض آن جوهرست
من چون رأی تو اختر ثابتست
نه چون قدر تو گنبد اخضرست
بقای تو آسایش عالمست
لقای تو آرایش کشورست
ز موج کف گوهر افشان تو
همه صحن آفاق پر گوهرست
عجب نیست از دست تو موج در
که دست تو دریای بی معبرست
ازان نیزهٔ چون دم کژدمت
چو کژدم عدو دستها بر سرست
وزان خنجر همچو ناب نهنگ
مخالف بکام نهنگ اندرست
ایا پادشاهی که انصاف تو
جهان را بنیک و ببد داورست
به غیرت زالفاظ تو لؤلؤست
بحیرت ز اخلاق تو عنبرست
کهین پایه از قدر ولای تو
بر از هشت گردون و هفت اخترست
در اندوه درگاه میمون تو
نه خوابست من بنده را ، نه خورست
زتف دل و از نم دیدگان
لبم خشک و رخسارگانم ترست
بظاهر من از رندگانم و لیک
مرا مرگ ازین زندگی خوشترست
چو ماندستم از حضرت تو جدا
مرا زندگانی چه اندر خورست؟
بمان جاودان ایمن از نایبات
که یزدان تو را حافظ و یاورست
ترا باد نصرِة که مطلوب تو
همه نصرة دین پیغمبرست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مگر در نهانش سخن دیگرست
پژوهنده را راز با مادرست
پسر مر ترا دشمن منکرست
ولکن ز جان بر تو شیرین ترست
همیدون تموز و دی اش چاکرست
بهارش مشاطه خزان زرگرست
جهان داور و پاک و یزدان پرست
که بر شهریاران گیتی سرست
کف دست موسای پیغمبرست
و یا آتش اژدها پیکرست
وگر زآسمان معجز مصطفی
فرود آمده بر کف حیدرست
کلید فتوح است در هر مصاف
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.