فدای بلخ دل من،که روضهٔ ارمست
حریم او بامان همچو بیضهٔ حرمست
همه سعادت بلخ و همه سلامت او
که بیضهٔ حرمست و چو روضهٔ ارمست
نه بحر و چرخ و لیکن چو بحر و چرخ مقیم
پر از جواهر مجد و کواکب حرمست
چنین مواخر آن خطه را بسیست و لیک
همه بجنب وجود ضیاء دین عدمست
پناه دودهٔ حیدر که از سیاست او
تفاخر عربست و تظاهر عجمست
بزرگواری ، فرزانه ای ، خداوندی
که پیش درگه او پشت آسمان بخمست
بلند همت او همچو چرخ مرفوعست
بزرگ مجلس او همچو کعبه محترمست
بهر کجا که نهد در طریق دین قدمی
همه ذخایر عقبی طفیل آن قدمست
بعلم و حلم و سخا و وفا عدل و حیا
بعالم چون اندر جد خویشتن علمست
ضیاء دین پیمبر تو آن سرافرازی
که بر صحیفهٔ اقبال نام تو رقمست
معلقست بفرخنده کلک میمونت
همه مصالح دنیا ، مگر نگین جمست؟
هر آنکه پیش تو همچو قلم بسر نرود
سرش بریده و سینه دریده چون قلمست
بنظم و نثر در الفاظ تو همه نکتست
بامر و نهی در احکام تو همه حکمست
ضمیر ناصح صدرت خزانهٔ طربست
روان حاسد جاهت نشانهٔ المست
منم که تا ز جناب و دور ماندستم
هر آن دمی که برآرم ندیدم او ندمست
زشوق مجلس و هجر رخ توام دل و چشم
یکی عدیل تفست و یکی ندیم نمست
عنای طبع من و روح روح من بی تو
چو دولت تو فزون و چو حاسد تو کمست
مراست غم که کنون صدر تو نمیبینم
کسی که صدرتو بیند بعالمش چه غمست؟
همیشه تا که حدوثست و صف هر موجود
مگر خدای تعالی که وصف او قدمست
دل تو شاد و رخت تازه باد ، کز بر چرخ
دل عدوی تو پرانده و رخش دژمست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و ارادت شاعر به بلخ و شخصیتهای بزرگ و honorable آن میپردازد. شاعر بلخ را بهشتی میبیند که همه سعادت و سلامت در آن نهفته است و شخصیتهای برجستهای که در این دیار وجود دارند، مانند حیدر و پیامبر، را ستایش میکند. شاعر از بزرگواری و بلندی همت این شخصیتها میگوید و به عظمت علم، حلم، عدالت و حیا در میان آنان اشاره میکند. همچنین در غم دوری از کسی که به او ارادت دارد، احساس تنهایی و دلتنگی میکند و آرزو میکند که صدای او را بشنود. در نهایت، دعایی برای خوشبختی و شادکامی این اشخاص بزرگ دارد، و از خداوند میخواهد که همیشه در حفاظت و حمایت باشد.
هوش مصنوعی: دل من برای بلخ میتپد، زیرا اینجا باغی بهشتی است که همانند حریمی مقدس و ارزشمند میباشد.
هوش مصنوعی: تمام خوشبختی و امنیت بلخ به خاطر این است که آنجا همانند حرم و باغ ارم گرانقدر و با ارزش است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که موضوعی که دربارهاش صحبت میشود، نه یک دریا و نه یک آسمان است، اما مانند دریا و آسمان پر از گنجینهای از ارزشها و زیباییهاست که در آن وجود دارد. این چیز میتواند به فضیلتها و نقاط قوتی اشاره کند که در خود جای داده است.
هوش مصنوعی: در آن سرزمین چیزهای زیادی وجود دارد، اما در واقع همه چیز در سایه و ناآگاهی است که از دین و نور حقیقی محرومند.
هوش مصنوعی: پناه به نسل حیدر که افتخار عرب به خاطر رفتار اوست و عجم به خاطر نمایشی که از خود نشان میدهد.
هوش مصنوعی: جایگاه والای یک فرد بزرگوار و دانا را توصیف میکند، کسی که مقامش آنقدر بلند و با ارزش است که حتی در برابر او، آسمانها نیز به نوعی خضوع و تسلیم دارند.
هوش مصنوعی: شجاعت و بلندپروازی او به اندازهای است که مثل آسمان بلند و بینهایت به نظر میرسد و جایگاه او در اجتماع به قدری مهم و باارزش است که به مانند کعبه، محترم و مورد احترام همگان است.
هوش مصنوعی: هرجا که انسان در مسیر دین و اعتقادات گام بردارد، همه پاداشها و نعمتهای آخرت به خاطر آن گام خواهد بود.
هوش مصنوعی: با دانش، فطانت، سخاوت و وفا، و نیز با عدالت و حیا، نیکو است که عالم در کار خود جدی باشد، چون در واقع علم و آگاهی، درون اوست.
هوش مصنوعی: تو نور دین پیامبر هستی و آن افتخار توست که نامت در ورق اقبال نوشته شده است.
هوش مصنوعی: همه چیزهای خوشایند و ارزشمند دنیا در زیر دستان خلاق و هنرمند تو قرار دارد، اما هیچ چیز به اندازه نگین جمشید ارزشمند نیست.
هوش مصنوعی: هر کس که در حضور تو نمیتواند همچون قلم رفتار کند و به خواستههای تو تسلیم شود، در حقیقت سرش از دست رفته و وجودش آسیب دیده است. مثل قلم که برای نوشتن باید کاملاً تحت اراده و کنترل باشد.
هوش مصنوعی: در شعر به زیبایی و عمق جملات تو اشاره شده است. هر یک از کلماتت نکتههای مهمی را در بر دارند و در زمینه احکام، تمامی دستورات و قوانین را به روشنی بیان کردهای.
هوش مصنوعی: ضمیر نصیحتکننده در درون تو پر از شادی و خوشی است، اما حسادت دیگران نسبت به مقام و موقعیت تو نشانهای از اهمیت و ارزش توست.
هوش مصنوعی: من تا وقتی از حضورش دور ماندهام، در هیچ زمانی او را ندیدهام و احساس نکردهام که او وجود ندارد.
هوش مصنوعی: از شادی و شوقی که در مجلس دارم و غم فاصله از چهرهات، دل و چشمانم به یکدیگر شبیهاند؛ یکی مانند رفیق خوشحال و دیگری مانند همدم غمگینم.
هوش مصنوعی: بیتو، خوشبینی و روح زندگیم کماهمیت و بیمعناست، چون نعمتهای تو بسیار و حسودان نسبت به تو کماند.
هوش مصنوعی: غم من از این است که حالا نمیتوانم چهره تو را ببینم. کسی که تو را ببیند، دیگر چه غم و اندوهی میتواند داشته باشد؟
هوش مصنوعی: هر موجودی که وجود دارد، همیشه ویژگیهای خاصی دارد و به مرور زمان تغییر میکند. اما خداوند متعال، تنها موجودی است که هیچ وصفی برای او وجود ندارد و او از زمان و تغییرات آزاد است.
هوش مصنوعی: دل تو شاد و لباس تو نو باشد، زیرا که دشمن تو در آسمان پرواز کرده و حالش بیحالت است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترا که موی میان هم وجود و هم عدمست
دو زلف افعی صحاک و چهره جام جمست
بتیرگی شده آشفته تر حقیقت شرع
سواد زلف تو گوئی که رای بوالحکمست
ز دور چرخ شبی این سؤال می کردم
[...]
بهر کجا که رسد عشق شاه محترمست
صفات عشق تو گفتن نشانه کرمست
مرو بپیش، که ترسم که باز گردانند
که علت حدثان نفی معنی قدمست
بدان که: جان تهی همچو جسم بی جانست
[...]
خرام سر و تو جان را حیات دمبدمست
نهال قد ترا آب خضر در قدمست
خوشم بنقش جمالت که در صحیفه ی حسن
مراد از قلم آفرینش این رقمست
بغیر آن رخ چون گل که تا ابد باقیست
[...]
مرا ز عشق تو صد گونه محنت و المست
هزار محنت و با محنتی هزار غمست
اگر چه با من مسکین بسی جفا کردی
زیاده ساز جفا را، که این هنوز کمست
تویی حیات من و من ز فرقتت بیمار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.