گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸۰

 

ای عاشقان ای عاشقان دیوانه‌ام کو سلسله

ای سلسله جنبان جان عالم ز تو پرغلغله

زنجیر دیگر ساختی در گردنم انداختی

وز آسمان درتاختی تا رهزنی بر قافله

برخیز ای جان از جهان برپر ز خاک خاکدان

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸۵

 

یا رجلا حصیده مجبنه و مبخله

لیس یلذک الهوی لیس لفیک حوصله

معتمد الهوی معی مستندی و سیدی

لا کرجاک ضایع یطلبه به غربله

ای گله بیش کرده تو سیر نگشتی از گله

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸۷

 

آمد یار و بر کفش جام میی چو مشعله

گفت بیا حریف شو گفتم آمدم هله

جام میی که تابشش جان ببرد ز مشتری

چرخ زند ز بوی او بر سر چرخ سنبله

کوه از او سبک شده مغز از او گران شده

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۵ - صفت اجنحهٔ طیور عقول الهی

 

چون به نالد زار بی‌شکر و گله

افتد اندر هفت گردون غلغله

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۱ - گفتن نابینای سایل کی دو کوری دارم

 

زشتی آواز کم شد زین گله

خلق شد بر وی برحمت یک‌دله

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰۵ - رفتن هر دو خصم نزد داود علیه السلام

 

ور بشد اندر تردد صد دله

یک زمان شُکرستش و سالی گله

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۴ - لاابالی گفتن عاشق ناصح و عاذل را از سر عشق

 

درس‌شان آشوب و چرخ و زلزله

نه زیادات است و باب سلسله

مولانا
 
 
۱
۲