بخش ۹۷ - داستان پیر چنگی کی در عهد عمر رضی الله عنه از بهر خدا روز بینوایی چنگ زد میان گورستان
آن شنیدستی که در عهد عمر
بود چنگی مطربی با کر و فر
بلبل از آواز او بیخود شدی
یک طرب ز آواز خوبش صد شدی
مجلس و مجمع دمش آراستی
وز نوای او قیامت خاستی
همچو اسرافیل کآوازش بفن
مردگان را جان در آرد در بدن
یار سایل بود اسرافیل را
کز سماعش پر برستی فیل را
سازد اسرافیل روزی ناله را
جان دهد پوسیدهٔ صدساله را
انبیا را در درون هم نغمههاست
طالبان را زان حیات بیبهاست
نشنود آن نغمهها را گوش حس
کز ستمها گوش حس باشد نجس
نشنود نغمهٔ پری را آدمی
کو بود ز اسرار پریان اعجمی
گرچه هم نغمهٔ پری زین عالمست
نغمهٔ دل برتر از هر دو دمست
که پری و آدمی زندانیند
هر دو در زندان این نادانیند
معشر الجن سورهٔ رحمان بخوان
تستطیعوا تنفذوا را باز دان
نغمههای اندرون اولیا
اوّلاً گوید که ای اجزای لا
هین ز لای نفی سرها بر زنید
این خیال و وهم یکسو افکنید
ای همه پوسیده در کون و فساد
جان باقیتان نرویید و نزاد
گر بگویم شمهای زان نغمهها
جانها سر بر زنند از دخمهها
گوش را نزدیک کُن، کان دور نیست
لیک نقل آن به تو دستور نیست
هین که اسرافیل وقتند اولیا
مرده را زیشان حیاتست و نما
جان هر یک مردهای از گور تن
برجَهد ز آوازشان اندر کفن
گوید این آواز ز آواها جداست
زنده کردن کار آواز خداست
ما بمردیم و بکلی کاستیم
بانگ حق آمد همه بر خاستیم
بانگ حق اندر حجاب و بی حجاب
آن دهد کو داد مریم را ز جیب
ای فناتان نیست کرده زیر پوست
باز گردید از عدم ز آواز دوست
مطلق آن آواز خود از شه بود
گرچه از حلقوم عبدالله بود
گفته او را من زبان و چشم تو
من حواس و من رضا و خشم تو
رو که بی یسمع و بی یبصر توی
سِر توی چه جای صاحبسِر توی
چون شدی من کان لله از وله
من ترا باشم که کان الله له
گه توی گویم ترا گاهی منم
هر چه گویم آفتاب روشنم
هر کجا تابم ز مشکات دمی
حل شد آنجا مشکلات عالمی
ظلمتی را کآفتابش بر نداشت
از دم ما گردد آن ظلمت چو چاشت
آدمی را او بخویش اسما نمود
دیگران را ز آدم اسما میگشود
خواه ز آدم گیر نورش خواه ازو
خواه از خم گیر می خواه از کدو
کین کدو با خنب پیوستست سخت
نی چو تو شاد آن کدوی نیکبخت
گفت طوبی من رآنی مصطفی
والذی یبصر لمن وجهی رای
چون چراغی نور شمعی را کشید
هر که دید آن را یقین آن شمع دید
همچنین تا صد چراغ ار نقل شد
دیدن آخر لقای اصل شد
خواه از نور پسین بستان تو آن
هیچ فرقی نیست خواه از شمع جان
خواه بین نور از چراغ آخرین
خواه بین نورش ز شمع غابرین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن به توصیف یک مجلس موسیقی در دوران عمر میپردازد که در آن صدای زیبای چنگی مطرب و آواز دلنشین بلبلها، حالتی از سرخوشی و بیخودی برای مردم ایجاد کرده است. او به قدرت نغمهها و اثر آنها بر جانها اشاره میکند و میگوید که صدای نغمههای اولیا و انبیا به سبب عدم درک گوشهای حس، ناشنیده میماند. شاعر نسبت به رابطه انسان و پری، و همچنین مقام عالی نغمه دل در مقایسه با آواز عادی تأمل میکند. او میگوید که انسانها در جهل و نادانی زندانی هستند و باید از خواب غفلت بیدار شوند. همچنین بر اهمیت آواز حق و قدرت آن در زنده کردن جانها تأکید میکند و میگوید که ارتباط میان انسان و خداوند از طریق این نغمهها برقرار است. در نهایت، شاعر بر یک حقیقت مشترک تأکید دارد: ارتباط همه موجودات با نور حق و شناخت او از طریق حس و جان.
هوش مصنوعی: در زمان خلافت عمر، داستانی وجود داشت دربارهی نوازندهای که آواز خواند و با صدایش جمعی را به وجد آورد.
هوش مصنوعی: بلبل به صدای او مجنون شد و از شادی صدایش، طرب فراوانی به وجود آمد.
هوش مصنوعی: مجلس و اجتماع را به زیبایی تزئین کردهای و با صدای دلنواز او، حالتی شگفتانگیز و شورانگیز به وجود آوردهای.
هوش مصنوعی: همچون اسرافیل که صدایش جان را به مردگان بازمیگرداند و آنها را زنده میکند.
هوش مصنوعی: یار سایل مانند صدای شیپور اسرافیل است که با شنیدنش، فیلی به پرواز در میآید.
هوش مصنوعی: در روزی خاص، فرشتهای به نام اسرافیل صدای نالهای را میسازد که به زندگی دوباره موجودی قدیمی و فرسوده، جان میبخشد.
هوش مصنوعی: پیامبران در درون خود، نغمههای معنوی و الهی دارند و کسانی که به دنبال این نغمهها و حیات معنیدار هستند، از آن بهرهمند میشوند.
هوش مصنوعی: آن حس نمیتواند صداهای زیبا را بشنود، چون گوش حس، به خاطر ظلمها و ناگفتهها آلوده است.
هوش مصنوعی: انسانی که از اسرار پریان بیخبر باشد، نمیتواند صدای دلنواز پری را بشنود.
هوش مصنوعی: اگرچه آواز پری از زیباییهای این دنیا است، اما آواز دل از هر دو برتر است.
هوش مصنوعی: هم هم فرشته و هم انسان هر دو در اسیری جهل و نادانی به سر میبرند.
هوش مصنوعی: بخوانید ای جمع جن، سورهٔ رحمان را، شما میتوانید از پیامهای آن بهرهبرداری کنید و به عمق معانی آن دست یابید.
هوش مصنوعی: نغمههای درونی اولیا ابتدا به اجزای وجود اشاره میکنند و میگویند که شما از کدام منبع و اجزا تشکیل شدهاید.
هوش مصنوعی: این را توجه کنید که سرهای خود را از توجه به افکار و خیالات بیاساس دور کنید و آنها را کنار بگذارید.
هوش مصنوعی: ای کسانی که در فساد و نابودی غوطهورید، روحهای شما هرگز به کمال نرسیده و رشد نکرده است.
هوش مصنوعی: اگر دربارهٔ آن ترانهها بگویم، جانها از اعماق و تاریکیها به حرکت در میآیند و به زندگی باز میگردند.
هوش مصنوعی: گوشات را نزدیک کن، چون موضوع دور نیست، اما بیان آن به تو اجازه داده نشده است.
هوش مصنوعی: بنگر که trumpet زدن اسرافیل، وقت نجات اولیای خداست که از آنها زندگی و حیات آغاز میشود.
هوش مصنوعی: هر مردهای که در گور است، از صدای دیگران که بر او میزنند، جانش به تکاپو میافتد و از قبرش بیرون میآید.
هوش مصنوعی: این صدا از دیگر صداها متمایز است و ادامه دادن این آواز، عمل خداوند است.
هوش مصنوعی: ما جان خود را از دست دادیم و تمامی وجودمان را فدای حق کردیم، زمانی که صدای حق شنیده شد، همه ما برخاستیم.
هوش مصنوعی: صدای حق به صورت پنهان و آشکار وجود دارد، همانطور که آن کس که به مریم (مادر عیسی) الهام کرد، از دل و جان او به او یاری رساند.
هوش مصنوعی: شما که در حال فنا و زوال هستید، به زندگی برگردید و از صدای دوست (که به زندگی و وجود اشاره دارد) بهرهمند شوید و خود را از حالت عدم خارج کنید.
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که صدای خاص و زیبا در واقع به شهرت و مقام یک شخص بزرگ بازمیگردد، حتی اگر صدای آن شخص از فردی معمولی به نام عبدالله باشد. به عبارت دیگر، اگر چه صدای عبدالله شنیده میشود، اما اعتبار و زیبایی آن صدا به شخصیت و موقعیت او بستگی دارد.
هوش مصنوعی: من به بیان او زبانم و به تو چشمم. من حواس تو هستم و تو گاهی از من راضی و گاهی خشمگین میشوی.
هوش مصنوعی: اگر کسی نداند و نبینید، در پنهانی و در باطن تو چه جایی با صاحب راز خود قرار داری.
هوش مصنوعی: زمانی که تو به مقام «کان لله» رسیدی، من نیز از شدت دلبستگیام به تو، در مقام «کان الله له» میشوم.
هوش مصنوعی: گاهی به تو میگویم که من همچون آفتاب روشنی هستم و هر چه که بگویم، حقیقت آشکار و روشنی است.
هوش مصنوعی: هر جا که من از روشنایی دل خود اندکی آرامش پیدا کنم، همانجا مشکلات و سختیهای جهانی حل میشود.
هوش مصنوعی: هرگاه که ظلمتی از بین نرود و روشنایی نیاید، آن ظلمت مانند صبح زود خواهد شد.
هوش مصنوعی: آدمی را با نامهای خاص خود شناسایی میکند، اما برای دیگران نامهای عمومیتری را به کار میبرد.
هوش مصنوعی: نور آدم را بگیر یا از اصل او، یا از شراب بگیر، یا از کدو که همگان در این دنیا روشنی و زندگی را از منابع مختلف میگیرند.
هوش مصنوعی: این کدو به شدت به هم پیوسته است، اما تو، ای نیکبخت، مثل کدوی شاد و خوشبخت هستی.
هوش مصنوعی: درخت طوبی گفت: من کسی هستم که مصطفی مرا دیده است و آن کسی که نگاهش به من باشد، چهرهام را خواهد دید.
هوش مصنوعی: هر کس که نوری را مشاهده کند که ناشی از شمعی است، بیتردید آن شمع را خواهد دید.
هوش مصنوعی: همانطور که اگر صد دسته چراغ هم روشن شود، در نهایت باید به اصل و حقیقت رسیدن و دیدن واقعیت غیرقابل انکار است.
هوش مصنوعی: چه فرقی نمیکند که از نور شامگاه بگیری یا از روشنایی شمعی که در دل وجودت میسوزد، هر دو به نوعی روشنی و روشنایی بخش هستند.
هوش مصنوعی: میتوانی نور را از چراغی که در انتها روشن است ببینی یا میتوانی نورش را از شمعهای دیگر که در گذشته وجود داشتهاند، مشاهده کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.