مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱۸
ای شب خوش رو که توی مهتر و سالار حبش
ما ز تو شادیم همه وقت تو خوش وقت تو خوش
عشق تو اندرخور ما شوق تو اندر بر ما
دست بنه بر سر ما دست مکش دست مکش
ای شب خوبی و بهی جان بجهد گر بجهی
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳۱
وقتت خوش وقتت خوش حلوایی و شکرکش
جمشید تو را چاکر خورشید تو را مفرش
بخرام بیا کاین دم والله که نمیگنجد
نی میوه و نی شیوه نی چرخ و مه و مه وش
جز ما و تو و جامی دریا کف خوش نامی
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۷
در عشق آتشینش آتش نخورده آتش
بیچهره خوش او در خوش هزار ناخوش
دل از تو شرحه شرحه بنشین کباب میخور
خون چون میست جوشان بنشین شراب میچش
گوشی کشد مرا می گوشی دگر کشد وی
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹۳
علی الله ای مسلمانان از آن هجران پرآتش
ظلام فی ظلام من فراق الحب قد اغطش
چو دور افتاد ماهی جان ز بحر افتاد در حیله
کما حوت الشقی الیوم فی ارض الفلاینبش
عجب نبود اگر عاشق شود بیجان در این هجران
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹۴
کل عقل بوصلکم مدهش
کل خد ببینکم مخدش
مست گشتم ز طعنه و لافش
دردیش خوشتر است یا صافش
بصر العقل من جلالتکم
[...]
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۰۰
ای باد صبا به کوی آن دلبر کش
احوال دلم بگوی اگر باشد خوش
ور زانکه برای خود نباشد دلکش
زنهار مرا ندیدهای دم درکش
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۱۳
ای روی چو آفتاب تو شادی کش
وی موی تو سرمایه ده، جمله حبش
تنها تو خوشی و بس در این هر دو جهان
باقی تبع تواند گشته همه خوش
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۱۷
ای کرده به پنج شمع روشن هر شش
ای اصل خوشی و هرچه داری همه خوش
تا چند چو الحمد مرا میخوانی
همچون بقره بگیر گوش من و کش
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲۶
بیچاره دل سوختهٔ محنت کش
در آتش عشق تو همی سوزد خوش
عشقت به من سوخته دل گرم افتاد
آری همه در سوخته افتد آتش
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲۹
تا در نزنی بهر چه داری آتش
هرگز نشود حقیقت وقت تو خوش
عیاران را ز آتش آمد مفرش
عیار نهای ز عاشقان پا درکش
مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » دوم
ای عیسی بگذشته خوش از فلک آتش
از چرخ فرو کن سر ما را سوی بالا کش
با خاک یکی بودم ز اقدام همی سودم
چون یک صفتم دادی شد خاک مرا مفرش
یک سرمه کشیدستی جان را تو درین پستی
[...]
مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سی و هشتم
ای بسته ز توبه بیست ترکش
بستان قدحی رحیق و درکش
زیرا که فضای بیامانست
آن زلف معنبر مشوش
ای شاهد وقت، وقت شه رخ
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴۷
ملول گشتیای کش بخسب و رو اندرکش
ز عالم پرآتش گریز پنهان خوش خوش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱ - حکایت بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکان
از سوی خانه بیامد خواجهاش
بر دکان بنشست فارغ خواجهوش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۷ - قصهٔ دیدن خلیفه لیلی را
مرغ بر بالا و زیر آن سایهاش
میدود بر خاک پران مرغوش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴۲ - بیان توکل و ترک جهد گفتن نخچیران به شیر
طایفهٔ نخچیر در وادی خوش
بودشان از شیر دایم کشمکش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴۶ - ترجیح نهادن نخچیران توکل را بر اجتهاد
صد هزاران طفل کشت آن کینهکش
وانک او میجست اندر خانهاش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۰ - شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفص و نوحهٔ خواجه بر وی
من ز شیرینی نشستم رو ترش
من ز بسیاری گفتارم خمش