گنجور

 
مولانا

ای شب خوش رو که توی مهتر و سالار حبش

ما ز تو شادیم همه وقت تو خوش وقت تو خوش

عشق تو اندرخور ما شوق تو اندر بر ما

دست بنه بر سر ما دست مکش دست مکش

ای شب خوبی و بهی جان بجهد گر بجهی

گر سه عدد بر سه نهی گردد شش گردد شش

شش جهتم از رخ تو وز نظر فرخ تو

هفت فلک را بدهد خوبی و کش خوبی و کش

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۱۲۱۸ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم