گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین

 

دو جادوچشمْ چُون گلبوی و مینوی؛

سِرِشته از گُل و مِی هر دو را روی.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹ - خواستن موبد شهرو را و عهد بستن شهرو با موبد

 

اگر بُگْذَشتمی یک روز دَرْ کوی،

بُدی آن کوی تا سالی سَمَن‌بوی.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۷ - آمدن شاه موبد به گوراب به جهت ویس

 

مزن پیلستکین دو دست بر روی

مکن از ماه تابان عنبرین موی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال

 

درو یاقوت خندان و سخنگوی

چو سیم ناب رخشان و سمن‌بوی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو

 

به شب روزآوری از لاله‌گون روی

چو شب آری به روز از عنبرین موی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو

 

به آبِ گُل سر و گیسو فرو شوی

پس از گنجورْ نیکوجامه ای جوی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۴ - اندر بستن دایه مر شاه موبد را بر ویس

 

همان دو شوی کرده ویس بُت روی

به مهر دختری مانده چو بی شوی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس

 

وزان پس داد بوسش برلب و روی

بیامد دیو و رفت اندر تن اوی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

به ایران نیست همچون او هنرجوی

شکافنده به ژوپین و سنان موی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ

 

خنک چشم و دلت را با چنان روی

خنک همسایگانت را در آن کوی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم

 

دمان بوی بهشت از ویس بت روی

چنان چون بوی خوش از باغ خوشبوی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم

 

نخستین روز بنشست آن پری روی

پر از ناز و پر از رنگ و پر از بوی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم

 

لب اندر لب نهاده روی بر روی

در افگنده به میدان از خوشی گوی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین

 

ز چندان نامداران هنر‌جو‌ی

به از رامین و ویرو کس نزد گوی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین

 

جوابش داد خورشید سخن‌گو‌ی

نگار سرو قدّ یاسمین بوی

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس

 

کجا دیدی یکی زن جفت دو شوی

دو پیل کینه‌ور بسته به یک موی

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۴