فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷ - برون آمدن سلطان از اصفهان و داستان گویندهء کتاب
پلنگ و شیر در وی مردم جنگ
بتان نغز گور و آهو و رنگ
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۲ - دادن شهرو ویس را به ویرو و مراد نیافتن هر دو
بدو گفت: «ای همه خوبی و فرهنگ،
جهان را از تو پیرایهست و اورنگ.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى
هنوز از رنج رویش بد پر آژنگ
نگردانیده پای از پشت شبرنگ
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو
به زیر باز در شیر نکو رنگ
تو گفتی شیر دارد باز در جنگ
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو
نترسیدند از مردن گه جنگ
ز نام بد بترسیدند و از ننگ
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو
میانجی گر نه شب بودی در آن جنگ
نرستی جان شاهنشه از آن ننگ
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را
به نوشین لب جوابی داد چون سنگ
به روی مهر بر، زد خنجر جنگ
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۴ - اندر بستن دایه مر شاه موبد را بر ویس
به شب در بر گرفته دوست را تنگ
تو گفتی دور بودی شصت فرسنگ
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
چه نیکو گفت موبد پیش هوشنگ
زنان را آز بیش از شرم و فرهنگ
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او
ربود و برد و بستردش بدان چنگ
ز جان هوش وز دل صبر وز رخ رنگ
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم
نیرزد کام صد ساله یکی ننگ
کزو بر جان بماند جاودان زنگ
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
ز بس اندیشه کردن گشت دلتنگ
رخش بیرنگ و پیشانی پر آژنگ
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۴ - رفتن رامین به همدان به جهت ویس
گرازان رخش چون طاووس صد رنگ
به پشتش بر نشسته نقش ارتنگ
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
چو رامین چند گه نالید بر چنگ
همی از نالهٔ او نرم شد سنگ
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
چو رامین گه گهی بنواختی چنگ
ز شادی بر سر آب آمدی سنگ
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۱ - آگاهى یافتن موبد از قیصر روم و رفتن به جنگ
سیه شد روی نام من به یک ننگ
نشوید آب صد دریا ازو زنگ
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۱ - آگاهى یافتن موبد از قیصر روم و رفتن به جنگ
چو رامین نزد ویس آید به نیزنگ
شود نامی که میجویم همه ننگ
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
سرایی بود نامم بوستان رنگ
سیه کردی در و دیوارش از ننگ
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
بنالم تا ز پیشم بتر کد سنگ
بگریم تا شود سنگ ارغوان رنگ
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن بهگوى رامین را
به شمشیر و به دینار و به فرهنگ
به تدبیر و به دستان و به نیرنگ