گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۲ - دادن شهرو ویس را به ویرو و مراد نیافتن هر دو

 

بدو گفت: «ای همه خوبی و فرهنگ،

جهان را از تو پیرایه‌ست و اورنگ.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

هنوز از رنج رویش بد پر آژنگ

نگردانیده پای از پشت شبرنگ

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

به زیر باز در شیر نکو رنگ

تو گفتی شیر دارد باز در جنگ

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

نترسیدند از مردن گه جنگ

ز نام بد بترسیدند و از ننگ

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

میانجی گر نه شب بودی در آن جنگ

نرستی جان شاهنشه از آن ننگ

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

به نوشین لب جوابی داد چون سنگ

به روی مهر بر، زد خنجر جنگ

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۴ - اندر بستن دایه مر شاه موبد را بر ویس

 

به شب در بر گرفته دوست را تنگ

تو گفتی دور بودی شصت فرسنگ

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

چه نیکو گفت موبد پیش هوشنگ

زنان را آز بیش از شرم و فرهنگ

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او

 

ربود و برد و بستردش بدان چنگ

ز جان هوش وز دل صبر وز رخ رنگ

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم

 

نیرزد کام صد ساله یکی ننگ

کزو بر جان بماند جاودان زنگ

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین

 

ز بس اندیشه کردن گشت دلتنگ

رخش بی‌رنگ و پیشانی پر آژنگ

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۴ - رفتن رامین به همدان به جهت ویس

 

گرازان رخش چون طاووس صد رنگ

به پشتش بر نشسته نقش ارتنگ

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۱ - آگاهى یافتن موبد از قیصر روم و رفتن به جنگ

 

چو رامین نزد ویس آید به نیزنگ

شود نامی که می‌جویم همه ننگ

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن به‌گوى رامین را

 

به شمشیر و به دینار و به فرهنگ

به تدبیر و به دستان و به نیرنگ

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳