فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۱ - دیدن رامین ویس را و عاشق شدن بر وى
شدی رحمش به دل از روی زردم
ببخشودی برین تیمار و دردم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۴ - اندر بستن دایه مر شاه موبد را بر ویس
بدو گفت آنچه فرمودی بکردم
اگر چه من ز فرمانت به دردم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
اگرچه سال و مه از تو به دردم
چنین با اشک سرخ و روی زردم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
ز چه بیچاره ام وز چه به دردم
که ناز و شرم خود را در نوردم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
گناهی را که من هرگز نکردم
به دل در زو گمانی هم نبردم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
مرا تا جان بود زو بر نگردم
که جان خویش در کار تو کردم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
زبان خویش را بد گوی کردم
پشیمانی کنون بسیار خوردم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
گر از امّید تو نومید گردم
بساط زندگانی در نوردم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
من آنگه کشتی اندر موج بردم
که دل بر هر بدی خرسند کردم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
ز مستی کردم این کاری که کردم
چرا می خوردم و ژوپین نخوردم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۲ - بردن شاه موبد ویس را به دز اشکفت و صفت دز و خبر یافتن رامین از ویس
به عشق اندر وفاداری نکردم
چو روز هجر او دیدم نمردم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۲ - بردن شاه موبد ویس را به دز اشکفت و صفت دز و خبر یافتن رامین از ویس
به جان تو کز آن ره برنگردم
وگر چونانکه برگردم نه مَردم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
چه سود ار در ببستم مهر کردم
که چون تو سست رایی را سپردم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
بکردم آنچه پیش و پس نکردم
شکوه خویش و آب تو ببردم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
گر از دیدار تو نومید گردم
به جان اندر بماند تیر دردم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
هزاران در به بند و مهر کردم
پس آنگه بند و مهر او را سپردم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۷ - رسیدن پیگ رامین به مرو شاهجان و آگاه شدن ویس از آن
دریغا رنج بسیارا که بردم
که خود روزی ز رنجم برنخوردم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۹ - بیمار شدن ویس از فراق رامین
چه نیکویی کند مردم به مردم
که من در دوستی با او نکردم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۹ - بیمار شدن ویس از فراق رامین
تب گرمم ببین و باد سردم
به نامه یاد کن همواره دردم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن
چو یاد آرم از آن رنجی که بردم
وز آن دردی که از مهر تو خوردم