فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲ - گفتار اندر ستایش محمد مصطفى علیه السلام
کنون گویم ثناهای پیمبر
که ما را سوی یزدانست رهبر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲ - گفتار اندر ستایش محمد مصطفى علیه السلام
چو بشنیدند فرقان از پیمبر
بدیدندش به جنگ بدر و خیبر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳ - گفتار اندر ستایش سلطان ابوطالب طغرلبک
به عمّوریّه با قصرش برابر
مناره کرد و مسجد کرد و منبر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین
بنانِ چین و تُرک و روم و بَربَر؛
بَنَفشه زلف و گُل روی و سَمن بر.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى
چو دارم سرو گوهر بار در بر
چرا جویم چنان خشکی و بی بر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
گهی دارند شوی نغز در بر
به کام خویش و گاهی یار دلبر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
شهنشه خفته بود و ویس دربر
دل اندر داغ آن خورشید دلبر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۶ - پاسخ فرستادن ویرو پیش موبد
نه نامه باید ایدر نه پیمبر
زن اینک هر کجا خواهی همی بر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را
گهی مِیْ بر کف و گه دوست در بر
شده مِیْ نوش بر رخسار دلبر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را
نشسته پیش او رامین دلبر
گهی طنبور و گاهی چنگ در بر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
بجست از خواب شاهنشاه چون ببر
ز خشم دل خروشان گشته چون ابر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۲ - بردن شاه موبد ویس را به دز اشکفت و صفت دز و خبر یافتن رامین از ویس
فتادش بویهٔ دیدار دلبر
چو آتش در دل و چون تیر در بر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
یکی در جادوی با دیو همبر
یکی از ابلهی با خر برابر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
کنون خوشبوی باشد مشک و عنبر
که مانده نیست آن دو زلف دلبر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
رخش را نام شد گلنار بربر
دو زلفش را لقب زنجیر دلبر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
ز خوبان گرد او هشتاد دلبر
بتان چین و روم و هند و بربر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۲ - نامهء دوم دوست را به یاد داشتن و خیالش را به خواب دیدن
اگر بینم به باغ اندر صنوبر
همی گویم زهی بالای دلبر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۰ - نامهٔ دهم اندر دعاکردن و دیدار دوست خواستن
درود از من بدان شاخ صنوبر
که دارد شاخ بختم خشک و بی بر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۵ - رسیدن آذین از ویش به رامین
دمان زو بوی مشک و بوی عنبر
نه بوی مشک و عنبر بوی دلبر
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۰ - پاسخ دادن رامین ویس را
دگر ره گفت رامین ای سمنبر
دلم را هم تو دادی هم تو میبر