گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر

 

به خزّ و قاقُم و سِنّور و سَنجاب،

به زیورهای نَغز و دُرِّ خوشاب،

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

چنان باید که رانی باره بشتاب

به پشت باره جویی خوردن و خواب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

همه بادش پر آتش ابر بی آب

ز دردش آفتاب از مرگ مهتاب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

کجا دیوانه‌ای باشد به هر باب

که نز آتش بپرهیزد نه از آب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

گهی اندر زره شد تیغ چون آب

گهی در دیدگان شد تیر چون خواب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

چو آمد با برادر سوی گوراب

دگر باره شد اندر کشت او آب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال

 

کمرها بر میان از گوهر ناب

به سر بر، تاج زرّ و درّ خوشاب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال

 

دو پیکر باز چون دو یار در خواب

به یکدیگر بپیچیده چو دولاب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس

 

اگر با عشق بودی مرد را خواب

چه عشق دوست بودی چه می ناب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

در آب اشک او دو چشم بی خواب

نکوتر بود از نرگس که در آب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

در آب اشک او دو چشم بی خواب

نکوتر بود از نرگس که در آب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ

 

تنش از شرم همچون چشمهٔ آب

چکان زو خوی چو مروارید خوشاب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او

 

رخ از مستی بسان زرّ دَرتاب

دل از سستی بسان خفته در خواب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او

 

دگر شاهانه درجی از زر ناب

در و شش هار مروارید خوشاب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم

 

چو این نامه بخوانی زود بشتاب

بهاران را به کام خویش دریاب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین

 

خمارین نرگسان را کرد پر آب

به گل برریخت مروارید خوشاب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان

 

درآمد دولت فرخنده از خواب

برآمد گوهر رخشنده از آب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس

 

ازیرا برد ویسم را ز گوراب

که من بودم به سان مست در خواب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را

 

هنوز از باده بودی مست و در خواب

نهادندیش بر کف بادهٔ ناب

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد

 

چو این نامه بخوانی زود بشتاب

مرا یک بار دیگر زنده دریاب

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۴