گنجور

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمین‌ها » شمارهٔ ۱

 

ای بهشتی رخ طوبی قد خورشید لقا

بشنو این بیت خوش از خسرو جاوید لقا

« تو اگر پای به دشت آری شیران دژم

بگریزند ز پیش تو چو آهوی ختا»

با دو زلفت سخن از مشک ختن محض غلط

[...]

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمین‌ها » شمارهٔ ۲

 

بگشای گوش هوش و بیا در سرای ما

بشنو کلام خسرو کشورگشای ما

«ساقی بیار بادهٔ سرخی برای ما

تا بگذرد ز چرخ برین جای پای ما

در ساکنان هفت فلک خواب و خور نماند

[...]

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمین‌ها » شمارهٔ ۳

 

این چار رباعی از شه تاجور است

کارایش دیوان قضا و قدر است

چون بنویسی دهندهٔ کام دل است

چون بسرایی برندهٔ هوش سر است

«امروز سوار اسب رهوار شدم

[...]

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمین‌ها » شمارهٔ ۴

 

این غزل فرمودهٔ شاه است بشنو

تا به مهر آید دل پرخشم و کینت

«تابم از دل برد زلف عنبرینت

صبرم از کف برد لعل شکرینت

تنگ شکر از چه ریزد از دهانت

[...]

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمین‌ها » شمارهٔ ۵

 

شاه جم جاه کلامی که بیان فرماید

از کمال شرفش نقش نگین باید کرد

« دل ما را ز چه رو زار و حزین باید کرد

عاشقی کفر نباشد نه چنین باید کرد

بادهٔ صاف به یاران کهن باید کرد

[...]

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمین‌ها » شمارهٔ ۶

 

زیب غزل کردم این سه بیت ملک را

تا غزلم صدر هر مراسله باشد:

«دَه‌دله از بهر چیست عاشق معشوق؟!

عاشق معشوق بِه که یک‌دله باشد

با گِله خوش نیست روی خوبِ تو دیدن

[...]

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمین‌ها » شمارهٔ ۷

 

تا ز شاه این پنج بیت الحق شنیدم

طبع من مستغنی از در ثمین شد

«عید مولود امیر المؤمنین شد

عالم بالا و پایین عنبرین شد

از برای مژدهٔ این عید حیدر

[...]

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمین‌ها » شمارهٔ ۸

 

شاه بیت غزل بنده سه بیت از شاه است

که فروزنده‌تر از گوهر شهوار بود

« دل من مایل آن لعبت فرخار بود

جان من در ره آن شوخ دل آزار بود

زلف مشکین خم اندر خمش از بوالعجبی

[...]

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمین‌ها » شمارهٔ ۹

 

یک دو بیت از شاه می‌خوانم نگارا گوش کن

زان که هر یک هم‌سری با در غلتان می‌کند

« قد سرو آسای تو زین سان که جولان می‌کند

عاشق دیوانه را سرمست و حیران می‌کند

نیست از دست غمت جمعی به عالم گوییا

[...]

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمین‌ها » شمارهٔ ۱۰

 

شیرین دهنا بشنو اشعار خوش خسرو

از چشمهٔ نوشینت یک قطره به کامم کن

«من خضر و سکندروار ظلمات نپیمایم

زان آب حیات اینک یک جرعه به جامم کن

چون خوی تو می‌دانم از لطف تو مایوسم

[...]

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمین‌ها » شمارهٔ ۱۱

 

دوشینه که آن ماه مشک مو را

در خانه کشیدم به صد بهانه

این بیت ملک در خیالم آمد

خون دلم از دیده شد روانه

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمین‌ها » شمارهٔ ۱۲

 

مطربی زمزمه سر کرد سحر در گل‌زار

رفتم از این غزل شاه به یک بار از کار

«مجلس ما چو بهشت است در این فصل بهار

خیز ای ساقی مستان قدح باده بیار

باده هم چو گل احمر یا لالهٔ سرخ

[...]

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمین‌ها » شمارهٔ ۱۳

 

برخیز نگارا که ز فرمودهٔ خسرو

موزون غزلی چون قد دل جوی تو دارم

نیکوست که در پیش تو خوانم غزل شاه

زیرا که هوای رخ نیکوی تو دارم

بشنو ز من اشعار ملک ناصردین را

[...]

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمین‌ها » شمارهٔ ۱۴

 

نشئه‌ای داده به من دست از این مطلع شاه

که ننوشیده قدح بی خبر از خویشتنم

دگر دهد باده کنون ساقی سیمین بدنم

توبهٔ پیش به یک جرعهٔ می برشکنم»

تا به پیرانه‌سرت جام دمادم بخشند

[...]

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمین‌ها » شمارهٔ ۱۵

 

دوش در میکده با آن صنم قافیه‌دان

خواندم این مطلع شه را و زدم رطل گران

«برقع از روی برافکن که همه خلق جهان

به یکی روز ببینند دو خورشید عیان»

رخ رخشان بنما، دیدهٔ جان را بفروز

[...]

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمین‌ها » شمارهٔ ۱۶

 

ای خامهٔ مشک افشان چون نامه نگار آیی

این مطلع شاهی را عنوان کتابم کن

« ای ساقی خوش منظر مست می نابم کن

روی چو مهت بنمای بیهوش و خرابم کن»

کیفیت بیداری خون کرد دلم ساقی

[...]

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمین‌ها » شمارهٔ ۱۷

 

بشنو ای تازه غزال این غزل تازهٔ شاه

تا شود خوش‌دلی هر دو جهان حاصل تو

در ازل چون بسرشتند ملایک گل تو

حیف و صد حیف که کردند چو آهن دل تو

همه جایی و ندانیم کجایی ای دوست

[...]

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمین‌ها » شمارهٔ ۱۸

 

پنج بیت از شه والاست در این تازه غزل

که بود هوش ربایندهٔ هر دانایی

ای که چون حسن تو نبود به جهان کالایی

چو قد سرو روانت نبود بالایی

تنم آن روح ندارد که تو تیرش بزنی

[...]

فروغی بسطامی