یک دو بیت از شاه میخوانم نگارا گوش کن
زان که هر یک همسری با در غلتان میکند
« قد سرو آسای تو زین سان که جولان میکند
عاشق دیوانه را سرمست و حیران میکند
نیست از دست غمت جمعی به عالم گوییا
هر کجا جمعی است زلف تو پریشان میکند»
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
لغزش به بخش حاشیههای شعر |
|
لغزش به بخش تصاویر نسخههای خطی، چاپی و نگارههای هنری مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش ترانهها و قطعات موسیقی مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش شعرهای همآهنگ |
|
لغزش به بخش خوانشهای شعر |
|
لغزش به بخش شرحهای صوتی |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
به اشتراکگذاری متن شعر جاری در گنجور |
|
مشابهیابی شعر جاری در گنجور بر اساس وزن و قافیه |
|
مشاهدهٔ شعر مطابق قالببندی کتابهای قدیمی (فقط روی مرورگرهای رومیزی یا دستگاههای با عرض مناسب) |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
یک دو بیت از شاه میخوانم نگارا گوش کن
زان که هر یک همسری با در غلتان میکند
« قد سرو آسای تو زین سان که جولان میکند
عاشق دیوانه را سرمست و حیران میکند
نیست از دست غمت جمعی به عالم گوییا
هر کجا جمعی است زلف تو پریشان میکند»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ابر عمانی چمنها را دُرافشان میکند
تا دهان باغ را پر زّر رخشان میکند
دامن خورشید یک چشمه زاشک شعشعه
دامن کهسار پر لعل بدخشان میکند
هر شبی قندیل زر اندود این نیلی رواق
[...]
بر سر بیمو حسام خلوتی را هرکه زد
حق به دست اوست گر فریاد و افغان میکند
چون سرش زیر کلاه بخیه از گرمی بسوخت
بر مثال کاسه نو بانگ پنگان میکند
زلف تو خورشید را در سایه پنهان میکند
روز روشن با شب تاریک یکسان میکند
گل چو میبیند که رویت بوستانافروز شد
قرب یک سال از خجالت ترک بستان میکند
از چه شد زلف تو در بند پریشانی خلق
[...]
فکر جمعیت عبث دل را پریشان میکند
آن که سر داده است ما را فکر سامان میکند
نرم کن دل را به آه آتشین کاین مشت خون
سخت چون گردید، در تن کار پیکان میکند
هرکه زد بر آتش خشم آب، مانند خلیل
[...]
کی سر شوریده من فکر سامان میکند
چاکهای سینهام کار گریبان میکند
شب به یاد روی آتشناک او در کنج غم
گریهای دارم که آتش را گلستان میکند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.