گنجور

 
۱
۲
۳
۹
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱

 

برخیز بتا بیا ز بهر دل ما

حل کن به جمال خویشتن مشکل ما

یک کوزه شراب تا به هم نوش کنیم

زآن پیش که کوزه‌ها کنند از گل ما

۲ بیت
خیام
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲

 

چون عهده نمی‌شود کسی فردا را

حالی خوش دار این دل پر سودا را

می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه

بسیار بتابد و نیابد ما را

۲ بیت
خیام
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳

 

قرآن که مهین کلام خوانند آن را

گه‌گاه نه بر دوام خوانند آن را

بر گِردِ پیاله، آیتی هست مقیم

کاندر همه‌جا مدام خوانند آن را

۲ بیت
خیام
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴

 

گر می نخوری طعنه مزن مستان را

بنیاد مکن تو حیله و دستان را

تو غره بدان مشو که می می‌نخوری

صد لقمه خوری که می غلام است آن را

۲ بیت
خیام
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵

 

هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا

چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا

معلوم نشد که در طرب‌خانهٔ خاک

نقاش ازل بهر چه آراست مرا

۲ بیت
خیام
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶

 

ماییم و می و مُطْرِب و این کنجِ خراب

جان و دل و جام و جامه پُر دُردِ شراب

فارغ ز امیدِ رحمت و بیمِ عذاب

آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب

۲ بیت
خیام
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷

 

آن قصر که جمشید در او جام گرفت

آهو بچه کرد و روبَه آرام گرفت

بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر

دیدی که چگونه گور بهرام گرفت؟

۲ بیت
خیام
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸

 

ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست

بی بادهٔ گل‌رنگ نمی‌باید زیست

این سبزه که امروز تماشاگه ماست

تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست؟

۲ بیت
خیام
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹

 

اکنون که گل سعادتت پربار است

دست تو ز جام می چرا بیکار است؟

مِی خور که زمانه دشمنی غدار است

دریافتن روز چنین دشوار است

۲ بیت
خیام
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰

 

امروز تو را دسترس فردا نیست

واندیشهٔ فردات به جز سودا نیست

ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست

کاین باقی عمر را بها پیدا نیست

۲ بیت
خیام
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱

 

ای آمده از عالم روحانی تفت

حیران شده در پنج و چهار و شش و هفت

مِی نوش، ندانی ز کجا آمده‌ای

خوش باش، ندانی به کجا خواهی رفت

۲ بیت
خیام
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲

 

ای چرخ فلک خرابی از کینهٔ توست

بی‌دادگری شیوهٔ دیرینهٔ توست

ای خاک اگر سینهٔ تو بشکافند

بس گوهر قیمتی که در سینهٔ توست

۲ بیت
خیام
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳

 

ای دل چو زمانه می‌کند غمناکت

ناگه برود ز تن روانِ پاکت

بر سبزه نشین و خوش بِزی روزی چند

زان پیش که سبزه بر دمد از خاکت

۲ بیت
خیام
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴

 

این بحرِ وجود آمده بیرون ز نَهُفْت

کس نیست که این گوهرِ تحقیق بِسُفْت

هر کس سخنی از سرِ سودا گفتند

ز‌آن‌روی که هست‌، کس نمی‌داند گفت

۲ بیت
خیام
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵

 

این کوزه چو من عاشقِ زاری بوده‌ست

در بندِ سرِ زلفِ نگاری بوده‌ست

این دسته که بر گردنِ او می‌بینی

دستی‌ست که بر گردنِ یاری بوده‌ست

۲ بیت
خیام
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶

 

این کوزه که آبخوارهٔ مزدوری‌ست

از دیدهٔ شاهی و دل دستوری‌ست

هر کاسهٔ می که بر کف مخموری‌ست

از عارض مستی و لب مستوری‌ست

۲ بیت
خیام
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷

 

این کهنه رباط را که عالم نام است

و‌آرامگه ابلقِ صبح و شام است

بزمی‌ست که واماندۀ صد جمشید است

قصری‌ست که تکیه‌گاه صد بهرام است

۲ بیت
خیام
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸

 

این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت

چون آب به جویبار و چون باد به دشت

هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت

روزی که نیامده‌ست و روزی که گذشت

۲ بیت
خیام
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹

 

بر چهرۀ گل نسیم نوروز خوش است

در صحن چمن روی دل‌افروز خوش است

از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست

خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است

۲ بیت
خیام
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰

 

پیش از من و تو لیل و نهاری بوده‌ست

گردنده فلک نیز به کاری بوده است

هر جا که قدم نهی تو بر روی زمین

آن مردمک چشم نگاری بوده‌ست

۲ بیت
خیام
 
 
۱
۲
۳
۹
 
تعداد کل نتایج: ۱۷۸