گنجور

 
۱
۲
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - سرود خارکن

 

خوشا بهارا خوشا میا خوشا چمنا

خوشا چمیدن بر ارغوان و یاسمنا

خوشا سرود نوآئین و ساقی سرمست

که ماه موی میان است و سر و سیم تنا

خوشا توان‌گری عاشق و نکویی یار

[...]

۴ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳

 

از دوست بریدیم به صد رنج و ندامت

از دوست به‌خیر آمد و از ما به‌سلامت

حالی دل مظلوم مرا غمزهٔ مستش

با تیر زد و ماند قصاصش به قیامت

از عشق حذرکن که بود ماحصل عشق

[...]

۴ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶

 

درغمش هرشب به گردون پیک آهم می‌رسد

صبرکن ای دل شبی آخر به ما هم می‌رسد

شام تاریک غمش راگر سحرکردم چه سود

کزپس آن نوبت روز سیاهم می‌رسد

صبرکن گر سوختی ای دل ز آزار رقیب

[...]

۴ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴

 

بر سبزه نشست بلبل و قمری

باید می سرخ چون گل حمری

آری ‌می‌ سرخ‌ درخور است ‌از آنک

بر سبزه نشست ‌بلبل و قمری

آن سرخ مِیی که گَرْش بربویی

[...]

۴ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۶ - فتنه بیدار شد

 

یارم از خوابگاه من برخاست

فتنه بیدار شد که زن برخاست

بت من سر ز خوابگه برکرد

وز چمن شاخ یاسمن برخاست

پیش زلف سیاهش آهوی چین

[...]

۴ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۷ - صفای هر چمن

 

خلیل‌زادهٔ آزاده‌ای که دیرگهیست

که حسنت از رخ چون برگ ارغوان پیداست

در آشکار و نهان کام دل بجو ز جهان

که خوبروی جهانی تو تا جهان پیداست

سرین نرم تو از امتحان برآمده خوب

[...]

۴ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۲۴ - اخلاق

 

چشم بهی مدار از این بدسگال قوم

کاینجا شرافت همه کس دست خوردنی‌ است

تاج غرور و فخر ز سرها فتادنی

نقش وفا و مهر ز دل‌ها ستردنی است

جز نقش نابکار «‌زر» آن‌ هم ز دست غیر

[...]

۴ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۳۵ - شعرو نظم

 

شعر دانی چیست‌؟ مرواریدی از دریای عقل

شاعر، آن‌ افسون‌گری کاین ‌طرفه‌ مروارید سُفت

صنعت‌ و سجع‌ و قوافی‌ هست‌ نظم‌ و نیست شعر

ای بسا ناظم که نظمش نیست الا حرف مفت

شعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب

[...]

۴ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۳۹ - برف

 

ابری به خروش آمد چون قلزم مواج

بر روی زمین بیخت هزاران ورق عاج

گویا فلک امروز بریزد به سر خلق

پس ماندهٔ آن شیر برنج شب معراج

حلاج شدست ابر و زند برف چو پنبه

[...]

۴ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۵۷ - قوهٔ برق و کهربا

 

سال‌ها در فرنگ می گفتند

قوهٔ « کهربا» چها باشد

چون بدیدند قدرتش گفتند

این چنین قوه ازکجا باشد

گو بیایند خیل برق‌شناس

[...]

۴ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۶۸ - به یادگار در دفتر یکی از دوستان نوشته شد

 

چه یادگار نوبسم من اندرین دفتر

که ازکدورت دل خامه را قرار نماند

بدین خوشیم که از خوب و زشت کار جهان

به روزگار جز این چند یادگار نماند

یکی سوار درآمد به دشت و شوخی کرد

[...]

۴ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۷۳ - نور مخفی

 

دانشوران غرب نمودند اختراع

نوری‌ قوی که پرتواش از قلب سر کند

دل را بدان معاینه سازند وانگهی

درمان چنان کنند که در وی ثمر کند

زان بی‌خبر که نور جمال نگار ما

[...]

۴ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۸۴ - سنبل‌های هلندی

 

سنبل صد برگ رنگارنگ پنداری مگر

چار چیز از چار حیوان گشته در یکجا پدید

غبغب رنگین کبوتر، گردن طاوس نر

روی بوقلمون مست و دُمّ روباه سپید

در حقیقت یک گلستان گل خرید از گلفروش

[...]

۴ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۸ - قطعه‌ در وصف وثوق‌الدوله

 

شاد باش ای وثوق دولت و دین

که تو را روزگار کرد بزرگ

گر مهمات سخت ییش آید

سهل گیرش که شد نبرد بزرگ

کارهای بزرگ و صعب و درشت

[...]

۴ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۲۲ - قطعهٔ دیگر به همان مناسبت (خطاب به استاد جلال همایی)

 

همای فضیلت همایی که او را

دعاها پی راحت جان فرستم

قناعت به گلدان گل کرد و اینک

به‌ تشویر گل زی گلستان فرستم

به‌شرم اندرم کز سر ساده‌لوحی

[...]

۴ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۲ - بهشت بی‌احباب - در سویس هنگام معالجه گفته است‌

 

دیده‌ای کس درون خلد مقیم

خاطرش بستهٔ عذاب الیم

منم اندر سویس جسته مقام

دل به تهران و امجدیه مقیم

عقل گوید که در بهشت بپای

[...]

۴ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۵۵ - در سفر استعلاجی سوییس گفته است

 

تا هست همی خوریم باده

چون‌نیست نمی‌خوربم باده

روزی که بهای می کم آید

آن روزکمی خوریم باده

ما از پی جلب اشتهایی

[...]

۴ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۵۷ - خطاب به محمدعلی شاه که قشون روس را به داخلهٔ کشور دعوت کرده بود

 

پادشاها نصیحتم شنو

مملکت را به دست روس مده

نوعروسی است ملک وتو داماد

به کسی دست نوعروس مده

روس اهریمنی است خونخواره

[...]

۴ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۵۸ - بهار در خراسان

 

دلم از مردم ری سخت ملول است که نیست

هیچ پوشیده زکس کفرنمایان همه

لذت روح برم چون به خراسان گذرم

ز آن که محکم نگرم پایهٔ ایمان همه

مردمش ساکن اقلیم جنانند و بود

[...]

۴ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۶۵ - آسمان پیما

 

ویحک ای مرغ آسمان‌ پیمای

از بر بام آسمانت جای

تو همایی که گفته‌اند از پیش

که هما آیتی بود ز خدای

میغ‌ پیکر یکی هیونی تو

[...]

۴ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۳۹