گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

یارم از خوابگاه من برخاست

فتنه بیدار شد که زن برخاست

بت من سر ز خوابگه برکرد

وز چمن شاخ یاسمن برخاست

پیش زلف سیاهش آهوی چین

از سر نافهٔ ختن برخاست

وان که بسپرد دل بدان سر زلف

از سر جان بستن برخاست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode