گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

بر سبزه نشست بلبل و قمری

باید می سرخ چون گل حمری

آری ‌می‌ سرخ‌ درخور است ‌از آنک

بر سبزه نشست ‌بلبل و قمری

آن سرخ مِیی که گَرْش بربویی

نشناسی‌اش از بنفشهٔ برّی

آن می که سحابش اندرون بینی

رخشنده‌تر از ستارهٔ شعری