گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

خلیل‌زادهٔ آزاده‌ای که دیرگهیست

که حسنت از رخ چون برگ ارغوان پیداست

در آشکار و نهان کام دل بجو ز جهان

که خوبروی جهانی تو تا جهان پیداست

سرین نرم تو از امتحان برآمده خوب

خود امتحان‌ چه که ‌ناکرده‌ امتحان پیداست

زگونهٔ تو به کون تو ره بریم بلی

صفای هر چمن از روی باغبان پیداست