گنجور

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۷۲ - حکایت بر سبیل تمثیل

 

زنگی روی چون در دوزخ

بینیی همچو موری مطبخ

ننمودی به پیش رویش زشت

لاف کافوری ار زدی انگشت

چشم ها گرد و چشمخانه مغاک

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۷۳ - قال رسول الله صلی الله علیه و سلم مثل المؤمن مثل النحلة لا تأکل الا طبیبا و لا تضع الا طبیبا

 

گفت خیرالبشر رسول خدای

آن فزون از همه به دانش و رای

که بود مؤمن بلند محل

به مثل راست همچو منج عسل

مگس شهد چون رود در باغ

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۷۴ - مشکل شدن مصاحبت زاغ و کبوتر بر آن حکیم و حل گشتن آن

 

زد حکیمی به طرف باغ قدم

دید زاغ و کبوتری با هم

هر دو فارغ نشسته بر یک شاخ

در زبان آوری به هم گستاخ

مانده حیران به فهم خرده شناس

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۷۵ - قال رسول الله صلی الله علیه و سلم من تشبه بقوم فهو منهم

 

هر که در زی پاک کیشان است

به حدیث نبی از ایشان است

با تو گویم که زی ایشان چیست

گر توانی به زی ایشان زیست

اتباع شریعت نبوی

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۷۶ - خلاص شدن مسخره فرعونیان از غرقه شدن به واسطه آنکه خود را به صورت موسی علیه السلام برآوردی و مسخرگی کردی

 

زآل فرعون بود ناسره ای

هرزه گو مسخ روی مسخره ای

بود بر صورت کلیم الله

گاه و بیگاه با عصا و کلاه

پیش فرعونیان ز ناسرگی

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۷۷ - اعتذار کردن از اقتصار این دفتر از سلسلة الذهب بر همین مقدار

 

بود در دل چنان که این دفتر

نبود از نصف اولین کمتر

لیک خامه ز جنبش پیوست

چون بدینجا رسید سر بشکست

چرخ اگر باز بگذرد ز ستیز

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۱ - مقدمه

 

حمد ایزد نه کار توست ای دل

هر چه کار تو بار توست ای دل

پشت طاقت به عاجزی خم ده

واعترف بالقصور عن حمده

و توسل بافضل الصلوات

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۳ - قصه قاصد فرستادن قیصر روم به نوشیروان تا معلوم کند که با وی در چه مقام است درصدد صلح است یا در معرض جنگ و انتقام است

 

قیصر روم سوی نوشیروان

قاصدی هوشمند کرد روان

قاصد شاه هوشمند سزد

تا ز خامی خیال کج نپزد

چون فرستاد از خرد زنده ست

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۵ - ظلم پادشاه چون سیلی حبیب است که هر چند سخت آید سست نماید و ظلم دیگران چون مشت پراکنده رقیب که هر چند سست نماید سخت آید

 

ای به شاهی کشیده سر به سپهر

خاک پای تو گشته افسر مهر

داد فضل خدایت آن پایه

که شدی مر خدای را سایه

از تکبر مبر به گردون سر

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۹ - حکایت پیر دهقان و خم پر خوشه گندم یافتن وی و تفحص نمودن پادشاه که آن در کدام تاریخ بوده است

 

در زمان گذشته دهقانی

گاو می راند گرد ویرانی

ناگهان آلت زراعت او

بر زمین شد فرو در آن تک و پو

آشکارا شد از زمین یک خم

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۱۱ - حکایت بیوه زنی از نسا و باورد که سخنی درشت پرداخت و سلطان محمود را گرم ساخت و به سخنی دیگر نرم گردانید و به سر حد دادخواهی رسانید

 

پیش سلطان عاقبت محمود

که شه تختگاه غزنین بود

پیر زالی ز خطه باورد

خط باوردیان برون آورد

که عوانی ز خلعت دین عور

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۱۳ - حکایت پیر زالی که راه بر سنجر گرفت و از بیراهی یک دو ظالم دادخواهی کرد و ظلم ایشان را از راه برداشت

 

بود در مرو شاهجان زالی

همچو زال جهان کهنسالی

روزی آمد ز خنجر ستمی

بر وی از یک دو لشکری المی

از تظلم زبان چو خنجر کرد

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۱۴ - به خواب دیدن عبدالله عمر رضی الله عنهما بعد از دوازده سال پدر خود را و خبر دادن وی از مناقشه در حساب و مضایقه در حقوق عباد

 

دید پور عمر به چشم خیال

مر عمر را پس از دوازده سال

گفت بابا تو را چه حال افتاد

که ز حال منت نیامد یاد

گفت از وقت مرگ تا امروز

[...]

جامی
 
 
۱
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
۱۷
۱۷۵
sunny dark_mode