گنجور

 
جامی

گفت خیرالبشر رسول خدای

آن فزون از همه به دانش و رای

که بود مؤمن بلند محل

به مثل راست همچو منج عسل

مگس شهد چون رود در باغ

دارد از غیر طیبات فراغ

همچنین مؤمنان نیکوکار

از جهان طعمه های نیکوخوار

عیب پوشند و در هنر نگرند

گل و ریحان طیبات خورند

شهدهای ثنای گوناگون

از ممر زبان دهند برون

از نبی آنچه حجت این است

الخبیثات للخبیثین است

هر که بینی ز ناقص و کامل

نیست الا به جنس خود مایل

اولیا یار اولیا باشند

اشقیا جفت اشقیا باشند

ور دو ضد را به هم قرین یابی

راز بردار و همنشین یابی

دان که جنسیت نهانی هست

که به ظاهر بر آن نیابی دست