گنجور

 
جامی

در زمان گذشته دهقانی

گاو می راند گرد ویرانی

ناگهان آلت زراعت او

بر زمین شد فرو در آن تک و پو

آشکارا شد از زمین یک خم

پر درونش ز خوشه گندم

خوشه هایی چو دانه های گهر

زرگرانش غلاف کرده ز زر

دانه های بزرگ و رخشنده

دیده را فیض نور بخشنده

حالی آن را به پیش شاه رساند

شاه آن را بدید و حیران ماند

گفت کز سالدیده دهقانان

قصه های نو و کهن دانان

باز پرسید کین که افزوده ست

حیرت ما کجا و کی بوده ست

کهنه پیری که بر حدود دویست

دور گردون نیافتش سر ایست

گفت بود این به دور آن سلطان

که دو صاحب خرد در آن دوران

یکی از دیگری رزی بخرید

آمد از رز خمی بزرگ پدید

خمی از زر و گوهر آکنده

شد خرنده بر فروشنده

که بیا خم خویش گرد آور

بهره برگیر ازان زر و گوهر

گفت رو رو که آن خریده توست

بهره از وی جز از تو نیست درست

هر دو زان گفت و گو بیازردند

داوری پیش پادشا بردند

پادشا داشت پیش ازان خبری

کان دو دارند دختر و پسری

داد پیوند هر دو را با هم

کردشان زان زر و گهر خرم

هر دو خصم آمدند با هم راست

وز میان جنگ و داوری برخاست

پیر گفتا که آن نه از ما بود

اثر عدل شاه والا بود

خاک از عدل او چو زر می شد

کشت ما خوشه گهر می شد

ظلم شاهان ز حد گذشت امروز

هست بر ما هزار شکر هنوز

که نه در خوشه بلکه در خرمن

گندم ما نمی شود ارزن

 
 
 
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]