گنجور

 
۱
۲
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴

 

کشیدم رنج بسیاری دریغا

به کام من نشد کاری دریغا

به عالم، در که دیدم باز کردم

ندیدم روی دلداری دریغا

شدم نومید کاندر چشم امید

[...]

۱۰ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶

 

سر به سر از لطف جانی ساقیا

خوشتر از جان چیست؟ آنی ساقیا

میل جان‌ها جمله سوی روی توست

رو، که شیرین دلستانی ساقیا

زان به چشم من درآیی هر زمان

[...]

۱۰ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲

 

عراقی بار دیگر توبه بشکست

ز جام عشق شد شیدا و سرمست

پریشان سر زلف بتان شد

خراب چشم خوبان است پیوست

چه خوش باشد خرابی در خرابات

[...]

۱۰ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴

 

از پرده برون آمد، ساقی، قدحی در دست

هم پردهٔ ما بدرید، هم توبهٔ ما بشکست

بنمود رخ زیبا، گشتیم همه شیدا

چون هیچ نماند از ما آمد بر ما بنشست

زلفش گرهی بگشاد بند از دل ما برخاست

[...]

۱۰ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸

 

باز مرا در غمت واقعه جانی است

در دل زارم نگر، تا به چه حیرانی است

دل که ز جان سیر گشت خون جگر می‌خورد

بر سر خوان غمت باز به مهمانی است

چون دل تنگم نشد شاد به تو یک زمان

[...]

۱۰ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰

 

ناگه از میکده فغان برخاست

ناله از جان عاشقان برخاست

شر و شوری فتاد در عالم

های و هویی از این و آن برخاست

جامی از میکده روان کردند

[...]

۱۰ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴

 

هر که را جام می به دست افتاد

رند و قلاش و می‌پرست افتاد

دل و دین و خرد ز دست بداد

هر که را جرعه‌ای به دست افتاد

چشم میگون یار هر که بدید

[...]

۱۰ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶

 

جانا، حدیث شوقت در داستان نگنجد

رمزی ز راز عشقت در صد بیان نگنجد

جولانگه جلالت در کوی دل نباشد

خلوتگه جمالت در جسم و جان نگنجد

سودای زلف و خالت جز در خیال ناید

[...]

۱۰ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷

 

امروز مرا در دل جز یار نمی‌گنجد

وز یار چنان پر شد کاغیار نمی‌گنجد

در چشم پر آب من جز دوست نمی‌آید

در جان خراب من جز یار نمی‌گنجد

این لحظه از آن شادم کاندر دل تنگ من

[...]

۱۰ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶

 

راحت سر مردمی ندارد

دولت دل همدمی ندارد

ز احسان زمانه دیده بردوز

کو دیدهٔ مردمی ندارد

از خوان فلک نواله کم پیچ

[...]

۱۰ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱

 

بیا، که عمر من خاکسار می‌گذرد

مدار منتظرم، روزگار می‌گذرد

بیا، که جان من از آرزوی دیدارت

به لب رسید و غم دل فگار می‌گذرد

بیا، به لطف ز جان به لب رسیده بپرس

[...]

۱۰ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶

 

من مست می عشقم هشیار نخواهم شد

وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد

امروز چنان مستم از بادهٔ دوشینه

تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد

تا هست ز نیک و بد در کیسهٔ من نقدی

[...]

۱۰ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴

 

به خرابات شدم دوش مرا بار نبود

می‌زدم نعره و فریاد ز من کس نشنود

یا نبد هیچ کس از باده‌فروشان بیدار

یا خود از هیچ کسی هیچ کسم در نگشود

چون که یک نیم ز شب یا کم یا بیش برفت

[...]

۱۰ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸

 

ای امید جان، عنایت از عراقی وامگیر

چاره ساز آن را که از تو نیستش یک دم گزیر

مانده در تیه فراقم، رهنمایا، ره نمای

غرقهٔ دریای هجرم، دستگیرا، دست گیر

در دل زارم نظر کن، کز غمت آمد به جان

[...]

۱۰ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰

 

به دست غم گرفتارم، بیا ای یار، دستم گیر

به رنج دل سزاوارم، مرا مگذار، دستم گیر

یکی دل داشتم پر خون، شد آن هم از کفم بیرون

چو کار از دست شد بیرون، بیا ای یار، دستم گیر

ز وصلت تا جدا ماندم همیشه در عنا ماندم

[...]

۱۰ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲

 

ای مطرب درد، پرده بنواز

هان! از سر درد در ده آواز

تا سوخته‌ای دمی بنالد

تا شیفته‌ای شود سرافراز

هین! پرده بساز و خوش همی سوز

[...]

۱۰ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹

 

یاران، غمم خورید، که غمخوار مانده‌ام

در دست هجر یار گرفتار مانده‌ام

یاری دهید، کز در او دور گشته‌ام

رحمی کنید، کز غم او زار مانده‌ام

یاران من ز بادیه آسان گذشته‌اند

[...]

۱۰ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴

 

کجایی؟ ای ز جان خوشتر، شبت خوش باد، من رفتم

بیا در من خوشی بنگر، شبت خوش باد من رفتم

نگارا، بر سر کویت دلم را هیچ اگر بینی

ز من دلخسته یاد آور، شبت خوش باد من رفتم

ز من چون مهر بگسستی، خوشی در خانه بنشستی

[...]

۱۰ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷

 

اگر فرصت دهد، جانا، فراقت روزکی چندم

زمانی با تو بنشینم، دمی در روی تو خندم

درآ شاد از درم خندان که در پایت فشانم جان

مدارم بیش ازین گریان، بیا، کت آرزومندم

چو با خود خوش نمی‌باشم، بیا ، تا با تو خوش باشم

[...]

۱۰ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹

 

در حسن رخ خوبان پیدا همه او دیدم

در چشم نکورویان زیبا همه او دیدم

در دیدهٔ هر عاشق او بود همه لایق

وندر نظر وامق عذرا همه او دیدم

دلدار دل افگاران غم‌خوار جگرخواران

[...]

۱۰ بیت
عراقی
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۳۹