ای امید جان، عنایت از عراقی وامگیر
چاره ساز آن را که از تو نیستش یک دم گزیر
مانده در تیه فراقم، رهنمایا، ره نمای
غرقهٔ دریای هجرم، دستگیرا، دست گیر
در دل زارم نظر کن، کز غمت آمد به جان
چاره کن، جانا، که شد در دست هجرانت اسیر
سوی من بنگر، که عمری بر امید یک نظر
ماندهام چون خاک بر خاک درت خوار و حقیر
از تو بو نایافته، نه راحتی دیده ز عمر
ساخته با درد بیدرمان تو، مسکین فقیر
دل که سودای تو میپخت آرزویش خام ماند
کو تنور آرزو تا اندر او بندم فطیر؟
دایهٔ مهرت به شیر لطف پرورده است جان
شیرخواره چون زید، کش باز گیرد دایه شیر؟
ز آفتاب مهر بر دل سایه افگن، تا شود
در هوای مهر روی تو چو ذره مستنیر
گر فتد بر خاک تیره پرتو عکس رخت
گردد اندر حال هر ذره چو خورشید منیر
ور نسیم لطف تو بر آتش دوزخ وزد
خوشتر از خلد برین گردد درکهای سعیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درخواست کمک و امیدواری عاشقانه از معشوق است. شاعر از معشوق میخواهد که به او نگاه کند و دردی را که از فراق او متحمل است، تسکین دهد. او از احساس عمیق غم و عذاب ناشی از جدایی سخن میگوید و خود را در وضعیت ناامیدی و ذلت میبیند. شاعر در انتظار لحظهای است که معشوق به او التفات کند و با محبت و لطف خود، زندگیاش را روشن سازد. او احساس میکند که در تنهایی و غم عمیق خود، فراموش شده است و تنها امیدش به نگاه و محبت معشوق است. در نهایت، شاعر با تصاویری از نور و گرما تلاش میکند تا تاثیر محبت معشوق را بر زندگی خود به تصویر بکشد.
هوش مصنوعی: ای امید جان، لطف و محبتت را از عراقی نگیرید. برای کسی که نمیتواند حتی یک لحظه از تو دور بماند، چارهای بیاندیشید.
هوش مصنوعی: در بیابان فراق و جدایی ماندهام، ای رهبر، نور راهنماییام باش. در این دریای هجر و دوری غرق شدهام، دست من را بگیر و کمکم کن.
هوش مصنوعی: به دل غمگینم نگاهی بینداز، زیرا درد فراق تو جان مرا گرفته است. ای محبوب، چون از دست تو دور شدهام، به زنجیر اسارت درآمدهام.
هوش مصنوعی: به من توجه کن، چرا که سالهاست که به امید یک نگاه از تو زندگی کردهام. امروز مانند خاکی که در درگاه تو خوار و کوچک است، احساس حقارت میکنم.
هوش مصنوعی: بدون عطر تو، خوشیای نداشتهام و عمری را با درد بیپایان تو سپری کردهام، من در وضعیت ناگواری قرار دارم.
هوش مصنوعی: دل من برای تو آرزو میکرد، اما این آرزو به نتیجه نرسید. کجاست تنوری که بتوانم آرزوهای خود را در آن بپزم و نان نیازم را از آن بیرون بیاورم؟
هوش مصنوعی: مادر مهربان تو، با محبت و نوازش خود، تو را به مانند شیرینی شیر پرورش داده است. اکنون که کودک شیرخواره به سن رشد رسیده و نیاز به حفظ و حمایت دارد، آیا میتوانی از دلسوزی و محبت مادر جدا شوی؟
هوش مصنوعی: از نور خورشید بر دل سایهای بیفکن، تا در هوای محبت تو، مثل ذرهای درخشان و سرمست شود.
هوش مصنوعی: اگر پرتوی از چهرهات بر خاک سیاه بیفتد، هر ذرهای در آن خاک به حالتی مانند خورشید درخشان درخواهد آمد.
هوش مصنوعی: اگر نسیم محبت تو بر شعلههای آتش دوزخ بوزد، خوشتر از بهشت خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا سپاه گل هزیمت شد ز خیل ماه تیر
از ترنج افروخت بستان چون سپهر از ماه تیر
با منقط سیب گوئی نار کفته کرده جنگ
این بخست آنرا بتیغ و آن بخست اینرابتیر
کان بتن بر کفته دارد زخمها از تیغ مهر
[...]
مهرگان مهربان باز آمد و عصر عصیر
کنج باغ و بوستان را کرد غارت ماه تیر
بدره بدره زریابی زیر پای هر درخت
توده توده سیم بینی در کنار هر غدیر
از فراق نوبهاران در دل نارست نار
[...]
پیر شد طبع جهان از گردش گردون پیر
تیر زد بر خیل گرما لشکر سرمای تیر
تا هوا سنجاب پوشید و حواصل کوهسار
گلبن از دیبا برهنه است و گلستان از حریر
حُلّه بافان را برون کردند گویی از چمن
[...]
ای سنایی جهد کن تا پیش سلطان ضمیر
از گریبان تاج سازی وز بن دامن سریر
تا بدین تاج و سریر از بهر مهرویان غیب
هر زمانی نوعروسی عقد بندی بر ضمیر
با چنین تاج و سریر از بهر دارالمُلکِ سِرّ
[...]
ای مجیر دین ایزد ، کایزدت بادا مجیر
در معالی بی عدیلی ، در مکارم بی نظیر
داعی اعمال را کف جواد تو مجیب
خایف ایام را سعی جمیل تو مجیر
بدسگالان را خلاف امر تو بئس القرین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.