امروز مرا در دل جز یار نمیگنجد
وز یار چنان پر شد کاغیار نمیگنجد
در چشم پر آب من جز دوست نمیآید
در جان خراب من جز یار نمیگنجد
این لحظه از آن شادم کاندر دل تنگ من
غم جای نمیگیرد، تیمار نمیگنجد
این قطرهٔ خون تا یافت از لعل لبش رنگی
از شادی آن در پوست چون نار نمیگنجد
رو بر در او سرمست، از عشق رخش، زیراک:
در بزم وصال او هشیار نمیگنجد
شیدای جمال او در خلد نیارامد
مشتاق لقای او در نار نمیگنجد
چون پرده براندازد عالم بسر اندازد
جایی که یقین آید پندار نمیگنجد
از گفت بد دشمن آزرده نگردم زانک:
با دوست مرا در دل آزار نمیگنجد
جانم در دل میزد، گفتا که: برو این دم
با یار درین جلوه دیار نمیگنجد
خواهی که درون آیی بگذار عراقی را
کاندر طبق انوار اطوار نمیگنجد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به شدت به عشق و محبوب خود وابسته است و احساس میکند که در دل او تنها جایی برای یار وجود دارد. او به وضوح بیان میکند که هیچ چیز دیگری نمیتواند در دل و جانش جایی بگیرد، حتی غم و اندوه. شعر همچنین نشان میدهد که دیدن یار و لحظات وصال او به قدری خوشایند است که هیچ چیز دیگری اهمیت ندارد. شاعر به نوعی به کشف حقیقت نیز اشاره دارد و میگوید، زمانی که حقیقت در پرده برداشته شود، دیگر پندارها و افکار بیمعنی میشوند. در نهایت، شاعر از دشمنانش بیتوجهی میکند و تنها عشق خود را در نظر دارد.
هوش مصنوعی: امروز در دل من فقط عشق یار جا دارد و آنقدر این عشق در دل من جا دارد که دیگر هیچ چیز دیگری نمیتواند در آن جا بگیرد.
هوش مصنوعی: در چشمان پر از اشک من هیچ کس جز محبوبم دیده نمیشود و در دل آشفتهام هیچ کس غیر از یارم جا نمیشود.
هوش مصنوعی: این لحظه باعث خوشحالی من است، زیرا در دل پر از غم من دیگر جایی برای ناراحتی وجود ندارد و نمیتوانم درد و رنج را تحمل کنم.
هوش مصنوعی: این قطرهی خون، وقتی از لبان سرخ او رنگ شادی را گرفت، دیگر نمیتواند در پوستش مثل یک نارنج فقط بماند.
هوش مصنوعی: نماز عشق او مرا سرمست کرده و نمیتوانم هشیار باشم، چرا که در جشن وصال او، عقل و هوش بجای نمیماند.
هوش مصنوعی: عاشق زیبایی او در بهشت نمیتواند آرام بگیرد و کسی که مشتاق دیدار اوست، در آتش هم نمیتواند جا بگیرد.
هوش مصنوعی: زمانی که واقعیت خود را نمایان میکند، جایی برای شک و گمان باقی نمیماند و باورهای نادرست دیگر قابل قبول نخواهند بود.
هوش مصنوعی: از حرفهای بد و زشت دشمن ناراحت نمیشوم، چون در دل خودم جایی برای آزار از طرف دوست ندارم.
هوش مصنوعی: روح من در درونم به تپش افتاده بود و به من میگفت: اکنون با یارت برو، زیرا در این جلوه و زیبایی، هیچ چیز نمیتواند جای بگیرد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به عمق وجود خود پی ببری، باید از محدودیتها و ظواهر ظالمانه رها شوی؛ زیرا حقیقت و روشنایی در قالبهای محدود نمیگنجد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امروز مرا در دل جز یار نمیگنجد
تنگ است، از آن در وی اغیار نمیگنجد
در دیدهٔ پر آبم جز یار نمیآید
وندر دلم از مستی جز یار نمیگنجد
با این همه هم شادم کاندر دل تنگ من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.