ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۳۴ - آه سحرگاه
آنکه هر شب به فلک، شعله کشد آه من است
و آنکه با درد بسازد، دل آگاه من است
آنکه غافل نشود یکدمی از من، شب و روز
گریهٔ نیم شب و آه سحرگاه من است
گر ز خط آینهٔ روی تو ز نگار گرفت
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۳۶ - ناوک غمزه
حوری صنمی، به کیش زرتشت
با ناوک غمزه ای مرا کشت
با ابروی تیزتر ز تیغش
زخمی بزد و به خونم آغشت
از بس که دلیر و جنگ جویی است
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۴۵ - گل سرخ
ای عارض زیبای تو همرنگ گل سرخ!
وی لعل شکرخای تو همسنگ گل سرخ!
در حیرتم از بس که دهانت بود تنگ
گویا که بود غنچهٔ دل تنگ گل سرخ
هر قطرهٔ باران که چکد ز ابر بهاری
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۷۸ - تشخیص
دل، به دیدار روی توست حریص
چشم، او را همی کند تحریص
هر که در بند تو گرفتار است
کی بود در دلش غم تخلیص
بی شک، آزرده می شود بدنت
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۸۴ - شام فراق
اگر به دست من افتد شبی زمام فراق
کنم ز صفحهٔ ایام، پاک نام فراق
فراق اگر به کفم اوفتد به نیروی صبر
ببین چگونه بهم بشکنم عظام فراق
گمان مبر که زمستی دگر به هوش آیم
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۱۰۲ - رخ خوبان
سر چه باشد که فدا بر سر پیمان نکنم
جان چه باشد که نثار ره جانان نکنم
تا رخ و زلف و خط یار مرا در نظر است
التفاتی به گل و سنبل و ریحان نکنم
تا مرا موعظهٔ پیر مغان در گوش است
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۱۲۰ - رخ افروخته
دوش آمد دلبرم با چهرهٔ افروخته
وز رخ افروخته جان جهانی سوخته
از کمان غمزه اش تیری مرا بر دل رسید
شصت او نازم عجب تیرافکنی آموخته
از نگاهی جامهٔ صبر مرا او پاره کرد
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۲ - رحمت پروردگار
ساقی بیار باده که چون نیک بنگری
دنیا و هر چه هست در او اعتبار نیست
ما مست جام بادهٔ عشق و محبتیم
ما را شراب و کوثر و جنت به کار نیست
بر در گه خدای جهان آفرین کسی
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۶ - شراب جهل
از مسلمانی مرا آید عجب
کز شراب جهل خود گردیده مست
حق و باطل، بندگی و معصیت
پیش رو یکسان نماید هر چه هست
کور کورانه همی پوید به راه
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۷ - زلف سیه فام
سختم آید زتو ای زلف سیه فام!
کاشفته و ژولیده چرا همچو من استی؟
از بسکه لطیف استی و، خوشبو و، سیاهی
مانا که یکی نافهٔ مشک ختن استی
ای زلف گرت با دل من بستگی نیست
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۱۱ - بادهٔ ناب
تا کی ای بخت خفتهٔ «ترکی»!
بر نخیزی زخواب قیلوله
خیز از جا که این بیابان راست
غول در راه و راه بیغوله
خیز و جامی بزن، زبادهٔ ناب
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۱۵ - بالش زر
روزش چو شب است و شب، شب اول قبر
هرکس که به خانه، زن زشتی دارد
یک روز خوشی به خود نبیند هرگز
کو همسر زشت بد سرشتی دارد
در مزرع دهر با چنین همسر زشت
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۲۲ - رحمت حق
وقت آن شد که بلرزیم چو بید از سرما
ساقیا! می به قدح کن، که زمستان آمد
رعد در ناله شد و قطره فشان گشت سحاب
رحمت حق، ببر باده پرستان آمد
گشت مغلوب زمستان، سپه فصل بهار
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۲۴ - نخل غفلت
ای که مستی ز بادهٔ دولت
تا نمیری کجا شوی هشیار
سفری پیش داری ای غافل!
راه دور است توشه ای بردار
چشم از این قصر زر نگار بپوش
[...]