گنجور

 
ترکی شیرازی

از مسلمانی مرا آید عجب

کز شراب جهل خود گردیده مست

حق و باطل، بندگی و معصیت

پیش رو یکسان نماید هر چه هست

کور کورانه همی پوید به راه

می نپندارد که اندر ره چه است

عاقبت روزی به چاه افتد ز راه

بر سر ره بی گمان، صاحب ره است

من یقین دارم که پیش کافران

کافری از این مسلمانی به است