گنجور

 
ترکی شیرازی

سختم آید زتو ای زلف سیه فام!

کاشفته و ژولیده چرا همچو من استی؟

از بسکه لطیف استی و، خوشبو و، سیاهی

مانا که یکی نافهٔ مشک ختن استی

ای زلف گرت با دل من بستگی نیست

از چیست که پیوسته شکن در شکن استی؟

گه درهمی و برهم و ژولیده و گاهی

تابیده و پیچیده چو مشکین رسن استی

داری به بلال حبشی سخت شباهت

با او تو پسرخاله و یا هم وطن استی؟